صابئین به زبان عبریشان ودر برابر مؤبدان به زبان فارسیشان ودر برابر اهل روم به زبان رومی ودر برابر پیروان مکتب های مختلف به زبان خودشان.

آری هنگامی که دلیل هر گروهی را جدا گانه ابطال کردم به طوری که مذهب خود را رها کنند وقول مرا بپذیرند ، آن گاه مأمون می داند مقامی را که او در صدد آن است ، مستحق نیست! آن وقت پشیمان خواهد شد وهیچ حرکت وقوه ای جز به خداوند متعال عظیم نیست : «وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیْمِ».

نوفلی می گوید : هنگامی که صبح شد فضل بن سهل خدمت امام عليه‌السلام آمد وعرض کرد : فدایت شوم پسر عمویت (مأمون) در انتظار شماست وجمعیت نزد او حاضر شده اند ، نظرتان در این باره چیست؟

امام فرمود : تو جلوتر برو ، من هم ان شاءالله خواهم آمد ، سپس وضو گرفت وشربت سویقی (۱) نوشید وبه ما هم داد نوشیدیم ، سپس همراه حضرت بیرون آمدیم تا وارد بر مأمون شدیم.

مجلس پر از افراد مشهور وسرشناس بود ومحمد بن جعفر (۲) با جماعتی از بنی هاشم وآل ابی طالب وجمعی از فرماندهان لشگر نیز حضور داشتند. هنگامی که امام عليه‌السلام وارد مجلس شد مأمون برخاست ، محمد بن جعفر وتمام بنی هاشم نیز برخاستند. امام عليه‌السلام همراه مأمون نشست ، اما آن ها به احترام امام عليه‌السلام همچنان ایستاده بودند تا دستور جلوس به آن ها داده شد وهمگی نشستند. مدتی مأمون بگرمی مشغول سخن گفتن با امام عليه‌السلام بود ، سپس رو به جاثلیق کرد وگفت :

ای جاثلیق! این پسر عموی من علی بن موسی بن جعفر عليه‌السلام است. او از فرزندان فاطمه عليها‌السلام ، دختر پیامبر ما وفرزند علی بن ابی طالب عليه‌السلام است ، من دوست دارم با او سخن بگویی ومناظره کنی ، اما طریق عدالت را در بحث رها مکن.

__________________

۱ ـ سویق ، شربت مخصوصی بوده که با آرد درست می کردند.

۲ ـ فرزند امام صادق عليه‌السلام وعموی امام علی بن موسی الرضا عليه‌السلام.

۷۵۸۱