عربی درآورد ، وی گروهی از یونانیان مقیم مصر را فراخواند وخواست تا بسیاری از کتاب های یونانی ومصری را که از شیمی عملی سخن داشت ، برای او به عربی برگردانند. وی کوشش می کرد تا از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد. در دوران «عبدالملک مروان» دفترهای دولت را که تا آن روز به فارسی ویونانی بود ، به زبان عربی برگرداندند ودیوان مصر را نیز که به زبان مصری ویونانی بود ، به عربی ترجمه کردند.

زمانی که دولت عباسی روی کار آمد ، از آن جا که این دولت رو به پارسیان داشت ، عربان وپارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط وآمیزش یافتند وخلفا به دانستن علوم یونان وایران رغبت نشان دادند. «منصور» فرمان داده بود تا چیزی از کتاب های بیگانه را ترجمه کنند. «حنین بن اسحاق» بعضی از کتاب های «سُقراط» و «جالینوس» را برای وی به عربی برگرداند. «ابن مُقَفَّعْ» ، «کلیله» را به عربی درآورد ونیز کتاب «اُقلیدس» را ترجمه کرد وجز «ابن مقفع» بسیاری دیگر از دانشمندان نیز در کار ترجمه متون به زبان فارسی شهرتی یافتند ، مانند خاندان نوبختیان وحسن بن سهل (وزیر مأمون) واحمد بن یحیی بلاذری (مؤلف فتوح البلدان) وعمرو بن فرخان طبری. در دوران هارون ، ترجمه رواجی دیگر یافت : از بعضی از شهرهای بزرگ روم کتاب هایی به تصرف وی افتاد واو گفت : از کتاب های یونان هرچه به دست آمد ترجمه کنند. تشویقی نیز که برمکیان از مترجمان می کردند وایشان را عطاهای خوب می دادند ، در رواج ترجمه مؤثر بود. خود مأمون هم ترجمه می کرد. او مخصوصاً به ترجمه کتاب های یونانی وایرانی علاقه داشت وکسانی را به قُسطنطنیه فرستاد تا کتاب های کمیاب فلسفه وهندسه وموسیقی وطب را بیاورند. «ابن ندیم» می گوید : میان مأمون وپادشاه روم نامه هایی رد وبدل شد واز او خواست تا از علوم قدیم که در خزانه روم بود ، کتاب هایی بفرستد واو از پس امتناع پذیرفت ومأمون گروهی را که «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» ، سرپرست «دارالحکمه» ، از آن جمله بودند ، فرستاد تا از آن کتاب ها هرچه

۷۵۸۱