هارون الرشید (حک۱۷۰ ۱۹۳) موقعی به خلافت رسید که به واسطه آمد وشد دانشمندان وپزشکان هندی وایرانی وسریانی به بغداد ، افکار مردم تاحدی پخته شده بود وتوجه اذهان عمومی به علوم وکتب پیشینیان توسعه یافته بود. دانشمندان غیرمسلمان که زبان عربی آموخته بودند وبا مسلمانان معاشرت داشتند ، آنان را به فراگرفتن علوم گذشته تشویق می کردند ، ولی باز هم مسلمانان از توجه به علوم بیگانه جز علم پزشکی بیم داشتند ، چه ، فکر می کردند که جز طبّ ، علوم بیگانه دیگر ، مخالف اسلام است. با اینهمه ، چون پزشکان نزد خلفا مقرب شدند وغالب آنان دوستدار منطق وفلسفه بودند واز آن علم بهره ای داشتند ، خواه ناخواه خلفا را به شنیدن مطالب منطقی وفلسفی مشغول می داشتند. رفته رفته خلفا با فلسفه ومنطق آشنا شدند وبا آن خو گرفتند ، تا آن جا که اگر کشوری یا شهری را فتح می کردند ، کتاب های آن جا را آتش نمی زدند ونابود نمی ساختند ، بلکه دستور می دادند کتاب ها را به بغداد بیاورند وبه زبان عربی ترجمه کنند ، چنان که هارون پس از فتح «آنکارا» و «عموریه» وسایر شهرهای روم کتاب های بسیاری در آن بلاد به دست آورده ، آن ها را به بغداد حمل کرد وطبیب خود ، «یوحنا بن ماسویه» را دستور داد آن کتاب ها را به عربی ترجمه کند. اما کتاب های مزبور ، راجع به طب یونانی بود وچیزی از فلسفه در آن یافت نمی شد.

در زمان هارون کتاب «اُقلیدِس» برای مرتبه اول توسط «حجاج بن مطر» به عربی ترجمه شد واین ترجمه را «هارونیِّه» می گویند وبار دیگر در زمان مأمون آن کتاب به عربی ترجمه شد واین دومی را «مأمونیّه» می خوانند. «یحیی بن خالد برمکی» در زمان هارون کتاب «مِجَسْطی» را به عربی ترجمه کرد وعده ای آن کتاب را تفسیر کردند وچون به خوبی از عهده برنیامدند ، هارون «ابا حسان» و «سلما» ، مدیر بیت الحکمه ، را به آن کار گماشت وآنان مجسطی را با دقت تصحیح وتفسیر نمودند.

۷۵۸۱