البته این حرکت علمی چیزی نبود که بهوسیله عباسیان یا امویان پایه گذاری شده باشد ، این ؛ نتیجه مستقیم تعلیمات اسلام در زمینه علم بود که برای علم ودانش ، وطنی قائل نبود وبه حکم : «اُطْلُبُوا اْلعِلْمَ وَلَوْ بِالصِّینِ وَاُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَخَوْضِ اللُجَجِ» ، مسلمانان را به دنبال آن می فرستاد. هرچند در دورافتاده ترین نقاط جهان یعنی چین ، وبا پرداختن هرگونه بها در این راه ، حتی خون قلب بود.

در تواریخ آمده است که مأمون شبی ارسطاطالیس ، فیلسوف مشهور یونانی را در خواب دید ، از او مسائلی پرسید وچون از خواب برخاست ، به فکر ترجمه کتاب های آن فیلسوف افتاد ، نامه ای به پادشاه روم نوشت واز وی خواست مجموعه ای از علوم قدیم که در بلاد روم بود ، برای او بفرستد. پادشاه روم پس از گفتوگوی بسیار ، این درخواست را پذیرفت.

مأمون جمعی از دانشمندان را مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» ، سرپرست «بیت الحکمه» (کتابخانه بسیار بزرگ ومشهور بغداد) را مأمور انجام این مهم نمود.

آنان آن چه را از بلاد روم یافتند وپسندیدند جمع آوری کرده ، نزد مأمون فرستادند ومأمون دستور ترجمه آن ها را داد. (۱)

بدون شک خواب های سیاست بازان کهنه کاری همچون مأمون ، ساده نیست وقاعدتاً جنبه سیاسی دارد!

آن ها در این خواب ها اموری را می بینند که پایه های کاخ بی دادگری شان را محکم می سازد وبه هرحال ، این عمل مأمون از نظر تحلیل سیاسی احتمالاتی دارد :

۱. مأمون برای این که خود را مسلمانی طرفدار علم ودانش قلمداد کند ، دست به این کار زد تا از این طریق امتیاز ووجهه ای کسب کند.

__________________

۱ ـ ابن ندیم ، الفهرست ، قاهره ، المکتبه التجاریه الکبری ، ص ۳۵۳.

۷۵۸۱