«هشام بن سالم» می گوید : روزی با گروهی از یاران امام صادق عليهالسلام در محضر آن حضرت نشسته بودیم. یک نفر مرد شامی اجازه ورود خواست وپس از کسب اجازه ، وارد مجلس شد. امام فرمود : بنشین. آن گاه پرسید : چه می خواهی؟
مرد شامی گفت : شنیده ام شما به تمام سؤالات ومشکلات مردم پاسخ می گویید ، آمده ام با شما بحث ومناظره بکنم!
امام فرمود :
در چه موضوعی؟
شامی گفت :
درباره کیفیت قرائت قرآن.
امام رو به «حمران» کرده فرمود :
حمران جواب این شخص با تو است!
مرد شامی :
من می خواهم با شما بحث کنم ، نه با حمران!
اگر حمران را محکوم کردی ، مرا محکوم کرده ای!
مرد شامی ناگزیر با حمران وارد بحث شد. هرچه شامی پرسید ، پاسخ قاطع ومستدلی از حمران شنید ، به طوری که سرانجام از ادامه بحث فروماند وسخت ناراحت وخسته شد!
امام فرمود :
(حمران را) چگونه دیدی؟
راستی حمران خیلی زبردست است ، هرچه پرسیدم به نحو شایسته ای پاسخ داد!
شامی گفت : می خواهم درباره لغت وادبیات عرب با شما بحث کنم.
امام رو به «ابان بن تغلب» کرد وفرمود : با او مناظره کن. ابان نیز راه هرگونه گریز را به روی او بست ووی را محکوم ساخت.