مفضل می گوید : چون این سخنان واهی را از آن دورمانده از رحمت خدا شنیدم ، از شدت خشم نتوانستم خودداری کنم وگفتم : ای دشمن خدا ، ملحد شدی وپروردگاری را که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده ، واز حالات گوناگون گذرانده وبه این حد رسانده است ، انکار کردی! اگر در خود اندیشه کنی وبه درک خود رجوع نمایی ، دلایل پروردگار را در وجود خود خواهی یافت وخواهی دید که شواهد وجود خدا وقدرت او ، ونشان علم وحکمتش در تو آشکار وروشن است.

ابن ابی العوجاء گفت : «ای مرد ، اگر تو از متکلمانی (= کسانی که از مباحث اعتقادی آگاهی داشتند ودر بحث وجدل ورزیده بودند) با تو ، به روش آنان سخن بگویم ، اگر ما را محکوم ساختی ما از تو پیروی می کنیم واگر از آنان نیستی سخن گفتن با تو سودی ندارد واگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستی ، او خود با ما چنین سخن نمی گوید واین گونه با ما مناظره نمی کند. او از سخنان ما بیش از آن چه تو شنیدی ، بارها شنیده ولی دشنام نداده است ودر بحث بین ما واو ، از حد وادب بیرون نرفته است ، او آرام وبردبار ومتین وخردمند است وهرگز خشم وسفاهت بر او چیره نمی شود ، سخنان ودلائل ما را می شنود تا آن که هر چه در دل داریم بر زبان می آوریم ، گمان می کنیم بر او پیروز شده ایم ، آن گاه با کم ترین سخن ، دلایل ما را باطل می سازد وبا کوتاه ترین کلام ، حجت را بر ما تمام می کند چنان که نمی توانیم پاسخ دهیم ، اینک اگر تو از پیروان او هستی ، چنان که شایسته اوست ، با ما سخن بگو».

من اندوه ناک از مسجد بیرون آمدم ودر حالی که در باب ابتلای اسلام ومسلمانان به کفر این ملحدان وشبهات آنان در انکار آفریدگار فکر می کردم ، به حضور سرورم امام صادق عليه‌السلام رسیدم. امام چون مرا افسرده واندوهگین یافت ، پرسید : تو را چه شده است؟

من سخنان آن دهریان را به عرض امام رساندم ، امام فرمود : «برای تو از

۷۵۸۱