... خداوند از هر امتی ، علم کتابآسمانی را وقتی سلب نمود که خود آنان ، آن را رها کردند وزمانی دشمنانشان را بر آنان مسلط ساخت که خود ، از آنان پیروی کردند.

رها کردن کتاب آسمانی توسط آن ها بدین گونه بود که حروف والفاظ آن را حفظ ونگه داری کردند ، اما حدود ومقررات آن را تحریف کردند. آنان احکام کتاب خدا را «روایت» می کردند ، اما «رعایت» نمی نمودند. (۱) نادانان گول آن ها را خورده این نقل ها وروایت ها را تحسین می کردند ، اما علما از عدم رعایت حدود الهی ، غمگین می شدند ...

اینک اشباه وامثال آن احبار ورهبان را که حقایق کتاب خدا را کتمان ودستورهای آن را تحریف می نمودند ، در میان این امت نیز شناسایی کن که حروف والفاظ کتاب خدا را حفظ ونگه داری کردند ، اما حدود ومقررات آن را تحریف کردند. (۲)

بعدها امام صادق عليه‌السلام نیز که اواخر حکومت بنی امیه را شاهد بود ، می فرمود :

بنی امیه تعلیم ایمان را برای مردم آزاد گذاشتند ، اما برای آموختن شرک ، آزادی ندادند تا مردم شرک را نشناسند وهر وقت شرک را بر آنان تحمیل نمودند ، ندانسته وناآگاهانه آن را بپذیرند. (۳)

مقصود از شرک در این جا ، شرک در اطاعت است. مقصود بنی امیه این نبود که مسلمانان معنای شرک در ذات ، شرک در صفات ، شرک افعالی وشرک در عبادت را یاد نگیرند ، چه ؛ آموختن این شرک ها واجتناب مردم از آن ها به حکومتشان ضرری نمی زد واز سلطه وقدرتشان نمی کاست ، بلکه می خواستند مردم از شرک در اطاعت ، ناآگاه باشند تا از زمام داران وامرای ظالم اطاعت کنند واز فرمان های ضد اسلام آنان پیروی نمایند.

__________________

۱ ـ أن أقاموا حروفه وحرّفوا حدوده فهم یروونه ولا یرعونه.

۲ ـ کلینی ، الروضه من الکافی ، ص ۵۳ ۲۵۵ ؛ اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۴۱۵ ۴۱۶.

۳ ـ انّ بنی امیه اطلقوا للناس تعلیم الإیمان ولم یطلقوا تعلیم الشرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه (اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۴۱۵).

۷۵۸۱