این وضع در زمان عبدالملک نیز همچنان ادامه یافت ، به طوری که «شوقی ضیف» پس از بیان گسترش اشرافیت ورفاه زدگی در شهر مکه ومدینه می افزاید :

«گویی این دو شهر بزرگ حجاز را برای خنیاگران ساخته بودند ، تا آن جا که نه تنها مردمان عادی ، بلکه فقیهان وزاهدان نیز به مجالس آنان می شتافتند». (۱)

«قاضی ابویوسف» به بعضی از اهالی مدینه می گفت : ای مردم مدینه! وضع شما با این آوازه خوانی ها شگفت انگیز است ، زیرا هیچ کس وناکسی وهیچ شخص محترم وغیر محترمی در میان شما ، از آن ابایی ندارد! (۲)

محیط مدینه طوری شده بود که «نه عالمان ، غنا را ناروا می شمردند ونه عابدان از آن جلوگیری می کردند». (۳)

روزی «دَحْمان» آوازه خوان ، نزد قاضی مدینه به نام «عبدالعزیز مخزومی» در اختلافی که یک نفر از اهل مدینه با یک عراقی داشت ، به نفع شخص مدنی شهادت داد وقاضی او را عادل تشخیص داده شهادتش را پذیرفت.

عراقی به قاضی گفت : این «دحمان» است!

عبدالعزیز گفت : می شناسمش ، اگر نمی شناختم از هویتش سؤال می کردم!

عراقی گفت : او اهل غنا وآوازه خوانی است وبه کنیزان غنا یاد می دهد!

قاضی گفت : خدا ، ما وشما را بیامرزد! کدام یک از ما اهل غنا نیست؟! برو حق این مرد را بده! (۴)

__________________

۱ ـ تاریخ الأدب العربی (العصر العباسی) ، ج ۲ ، ص ۳۴۷. البته این گونه گرایش (به اصطلاح) فقیهان وزاهدان به مجالس آنچنانی که در شیعه درست عکس آن مشهود است عمدتاً ریشه در مکتبی داشت که به نام اسلام ، امّا به کام خلفای جور ، وبریده از تعالیم خالص قرآن واهل بیت عليهم‌السلام ایجاد شده بود ومتأسفانه در عصر ما نیز در برخی از محیط های اهل سنت رسوباتی از آن به چشم می خورد.

۲ ـ ابن عبدربه ، العقد الفرید ، ج ۶ ، ص ۱۱ ؛ شریف قرشی ، باقر ، حیاه الإمام زین العابدین ، ج ۲ ، ص ۴۰۹.

۳ ـ ابوالفرج اصفهانی ، الأغانی ، ج ۸ ، ص ۲۲۵.

۴ ـ ابوالفرج ، همان مأخذ ، ج ۶ ، ص ۲۱.

۷۵۸۱