به طوری که هرکس به هرنحوی قدرت را در دست می گرفت ، مردم از ترس از دست دادن زندگی آرام وگرفتار شدن در کشمکش های اجتماعی به راحتی از او اطاعت می کردند ، وستمگرانی که به نام اسلام بر آن مردم حکومت می کردند ، از این روحیه آنان استفاده می کردند وهرچه از عمر حکومت بنی امیه می گذشت ، این وضع بدتر می شد تا آن که در اواخر عمر معاویه وآغاز حکومت یزید به اوج خود رسید.

در آن زمان شیوخ قبایل ورجال دینی ، غالباً مطیع زر وزور بودند ووجدان وشخصیت خود را در برابر مال وثروت ناچیز دنیا می فروختند. رهبران دینی وسیاسی آن روز ، با آن که از ریشه پست خانوادگی «عُبیدالله بن زیاد» کاملاً آگاه بودند ، در برابر وی سرِ تسلیم فرود می آوردند. این گونه افراد نه تنها در برابر یزید وابن زیاد ، بلکه در برابر زیردستان ستمگر آن دو نیز مثل موم نرم ومطیع بودند ، زیرا جاه ومال ونفوذ در اختیار آن ها بود واین عده می توانستند در سایه تقرب ودوستی با آن ها به نام ونان ونوایی برسند.

دسته دیگری نیز که در پستی کمتر از دسته اول نبود ، زاهد نمایان عوام فریب بودند که ریاکارانه تظاهر به زهد وخداشناسی می کردند تا از طریق ظاهر فریبنده خویش ، لقمه چربی گیر بیاورند ، ولی همین که توجه ستمگران وقت را به خود جلب می کردند ، در جرگه وابستگان به آنان قرار می گرفتند.

مردم آن روز با این چهره ها آشنا بودند وچنان با رفتار کثیف این عده خو گرفته بودند که اعمال آنان در نظرشان طبیعی وعادی جلوه می کرد وموجب هیچ گونه اعتراض وانتقادی نمی شد.

زندگی مردم عادی آن عصر نیز طوری بود که یگانه هدف آنان ، تأمین حوائج شخصی بود. هرکس به خاطر زندگی شخصی خود کار می کرد وبه خاطر رسیدن به هدف های شخصی زحمت می کشید وهیچ فکری جز دستیابی به مقاصد شخصی نداشت. جامعه ومشکلات بزرگ آن ، به هیچوجه مورد توجه

۷۵۸۱