وقتی علت آن را پرسیدم ، گفت : پسرم! من اکنون از نزد پلیدترین مردم روزگار می آیم! گفتم مگر چه شده است؟

گفت : امشب با معاویه خلوت کرده بودم ، به او گفتم : اکنون که به مراد خود رسیده ای وحکومت را قبضه کرده ای ، چه می شد که در این آخر عمر با مردم با عدالت ونیکی رفتار می کردی وبا بنی هاشم این قدر بدرفتاری نمی نمودی ، چون آن ها بالأخره خویشان تو بوده واکنون نیز در وضعی نیستند که خطری از ناحیه آن ها متوجه حکومت تو گردد؟

معاویه گفت : «هیهات! هیهات! ابوبکر خلافت کرد وعدالت گستری نمود وپس از مرگش فقط نامی از او باقی ماند. عمر نیز به مدت ده سال خلافت کرد وزحمت ها کشید ، پس از مرگش جز نامی از او باقی نماند. سپس برادر ما عثمان که کسی در شرافت نسب به پای او نمی رسید ، به حکومت رسید ، اما به محض آن که مرد ، نامش نیز دفن شد. ولی هر روز در جهان اسلام پنج بار به نام این مرد هاشمی فریاد می کنند ومی گویند : «أشهد أنّ محمداً رسول الله». اکنون با این وضع که نام آن سه تن مرده ونام محمد باقی مانده چه راهی باقی مانده است جز آن که نام او نیز بمیرد ودفن شود؟!».

این گفتار معاویه که به روشنی از کفر وی پرده برمی دارد ، زمانی که از طریق راویان حدیث به گوش «مأمون» ، خلیفه عباسی ، رسید ، او طی بخشنامه ای در سراسر کشور اسلامی دستور داد مردم ، معاویه را لعن کنند. (۱)

هنگامی که ابوذر به شام تبعید شده بود ، روزی ، طی سخنان اعتراض آمیزی

__________________

۱ ـ زبیر بن بکار ، الأخبار الموفقیات ، ص ۵۷۶ ۵۷۷ ؛ مسعودی ، علی بن الحسین ، مروج الذهب ، ج ۳ ، ص ۴۵۴ (شرح حال مأمون) ؛ ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج ۵ ، ص ۱۲۹ ۱۳۰. مسعودی ، در دنباله قضیه می نویسد : «مأمون وقتی که در سال ۲۱۲ هجری این گزارش مطرف را شنید ، به استناد آن ، به سراسر کشور بخشنامه کرد که بر فراز منابر ، معاویه را لعن کنند ، اما این امر بر مردم گران آمد ، ودر بین عامه مردم تنش ایجاد کرد. مشاوران مأمون به وی پیشنهاد کردند از این امر صرف نظر کند ، او ناگزیر ، قضیه را دنبال نکرد». این امر نشان می دهد که تبلیغات معاویه چه قدر ریشه دوانده بود وبه این آسانی مبارزه با آن مقدور نبود.

۷۵۸۱