اگر در زندگی گروه نخستین ، محرک عمده تاریخ ، دستیابی به رفاه مادی بشر بوده است ، محرک گروه دوم را ، احیای جامعه وآزاد سازی آن از خوی حیوانی وتعلقات مادی وتوجه به ارزش های والا تشکیل می داده است.

این جاست که باید نقش پیامبران واولیای الهی را در ساختن تاریخ ، با دقت بیش تر وافق دید وسیع تری مطالعه کرد. رجال الهی در تکوین نهضت های عمیق اصلاحی تاریخ ، نقشی برجسته وانکار ناپذیر داشته ، وبرنامه الهی آنان ، که از طریق وحی به ایشان می رسید ، بزرگ ترین سرمایه نهضت وانقلاب بوده است. نقش آنان در ایجاد ایمان در توده ها وبسیج آنان در راه اهداف بلند انسانی ، وبالمآل دگرگون کردن چهره جامعه ، از مسلّمات تاریخ است.

تجارب وآزمایش های تاریخی ثابت کرده است که علوم ومعارف بشری تا حدودی راه را برای بشر روشن می سازند ، ولی هرگز انقلاب آفرین وجامعه ساز نمی باشند. همواره این ، پیامبران واولیای راستین خدا بوده اند که درس آزادی ورهایی از اسارت مستکبران را به بشر آموخته وبا بهره گیری از قدرت ایمان ، در کوبیدن دژهای ستم از هر عاملی مؤثرتر بودند.

فرویدیسم وتاریخ بشر

در این میان ، فرویدیسم خطای بزرگ تری را مرتکب شده است. فروید حرکت تاریخ را معلول غریزه جنسی شمرده وبرای این غریزه ، در تمام فعالیت های فردی واجتماعی انسان ، نقشی عمده واساسی قائل شده است. از نظر وی زندگی انسان حاصل یک رشته تلاش هایی است که همگی ، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه ، از غریزه جنسی سرچشمه می گیرد.

اکنون روشن نیست که چرا این مکتب در میان غرائز انسان ، به غریزه جنسی بیش از دیگر غرائز اهمیت داده ، وخاصه ، از ابعاد روحی او چشم پوشیده است.

۷۵۸۱