سرايت کرد.
اين پديده هر چند به صورت عکس العملى در برابر دستگاه کليسا و بر ضدّ مسيحيّت، شروع شد اما موج آن، ساير اديان و مذاهب را نيز در برگرفت و گرايش به بى دينى همراه با صنعت و هنر و تکنولوژى مغرب زمين به ديگر سرزمينها صادر گرديد و در قرن اخير، توأم با انديشه هاى اجتماعى ـ اقتصادى مارکسيسم در بسيارى از کشورها شيوع يافت و بزرگترين آفت را براى انسانيت گديد آورد.
علل و عواملى که موجب پيدايش يا رشد گسترش اين پديده انحرافى شده فراوان است و بررسى همه آنها نياز به کتاب مستقلى دارد(١) ولى بطور کلى مىتوان از سه دسته علل و عوامل، ياد کرد:
١- علل روانى: يعنى انگيزه هايى که ممکن است براى بى دينى و گرايش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثير آنها آگاه نباشد. و مهمترين آنها راحت طلبى و ميل به بى بند و بارى و نداشتن مسئوليّت است. يعنى از يک سوى، زحمت تحقيق و پژوهش ـ به خصوص درباره امورى که لذت مادّى و محسوسى ندارد ـ مانع از اين مىشود که افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقيق برآيند، و از سوى ديگر، ميل به آزادى حيوانى و بى بند و بارى و نداشتن مسئوليّت و محدوديت، آنان را از گرايش به جهان بينى الهى، باز مىدارد. زيرا پذيرفتن بينش الهى و اعتقاد به آفريدگار حکيم، ريشه يک سلسله اعتقادات ديگر را تشکيل مىدهد که لازمه آنها مسئوليّت انسان در همه رفتارهاى اختيارى است، و چنين مسئوليّتى اقتضاء دارد که در بسيارى از موارد، از خواسته هاى خودش چشم پوشى کند و محدوديتهايى را بپذيرد، و پذيرفتن اين محدوديتها با ميل به بى بند و بارى، سازگار نيست. از اينروى، اين ميل حيوانى، هر چند به صورت ناخودآگاه، موجب مىشود که ريشه اين مسئوليتها را بزند و اساساً وجود خداى متعال را انکار کند.
عوامل روانى ديگرى نيز در گرايش به بى دينى مؤثر است که به دنبال ساير عوامل ظاهر مىگردد.
__________________
١. بخشى از اين علل و عوامل از مرحوم استاد مطهرى در کتاب «علل گرايش مادّيگرى» مورد بررسى قرار داده اند.