امورشان را تدبير مىنمايد.
هنگامى که اين رابطه را به صورت کلى در نظر بگيريم مفهوم ربوبيّت، انتزاع مىشود که لازمه آن تدابير امور است و مصاديق فراوانى، مانند حفظ و نگهدارى کردن، حيات بخشيدن و ميراندن، روزى دادن، به رشد و کمال رساندن، راهنمايى کردن و مورد امر و نهى قرار دادن و... دارد.
شئون مختلف ربوبيّت را مىتوان به دو دسته کلى تقسيم کرد: ربوبيّت تکوينى که شامل اداره امور همه موجودات و تأمين نيازمنديهاى آنها و در يک کلمه «کارگردانى جهان» مىشود، و ربوبيّت تشريعى که اختصاص به موجودات ذى شعور و مختار دارد و شامل مسائلى از قبيل فرستادن انبياء و نازل کردن کتب آسمانى و تعيين وظايف و تکاليف و جعل احکام و قوانين مىگردد.
حاصل آنکه: ربوبيّت مطلقه الهى بدين معنى است که مخلوقات در همه شئون وجودى، وابسته به خداى متعال هستند وابستگيهايى که به يکديگر دارند سرانجام، به وابستگى همه آنها به آفريننده، منتهى مىشود و اوست که بعضى از آفريدگان را بوسيله بعضى ديگر اداره مىکند و روزى خواران را بوسيله روزيهايى که مىآفريند روزى مىدهد، و موجودات ذى شعور را با وسايل درونى (مانند عقل و ساير قواى ادراکى) و با وسايل بيرونى (مانند پيامبران و کتب آسمانى) هدايت مىکند و براى مکلفين، احکام و قوانينى وضع، و وظايف و تکاليفى تعيين مىکند.
ربوبيّت نيز مانند خالقيّت، مفهومى است اضافى با اين تفاوت که در موارد مختلف آن، اضافات خاصى بين خود مخلوقات هم در نظر گرفته مىشود چنانکه در مورد رزاقيّت گفته شد.
با دقت در مفهوم خالقيّت و ربوبيّت و اضافى بودن آنها روشن مىشود که اين دو با يکديگر تلازم دارند و محال است ربّ جهان غير از خالق آن باشد بلکه همان کسى که مخلوقات را با ويژگيهاى خاص و وابستگى به يکديگر مىآفريند آنها را نگهدارى و اداره هم مىکند. و در حقيقت، مفهوم ربوبيّت و تدبير، از کيفيت آفرينش مخلوقات و همبستگى آنها انتزاع مىشود.