شده است.

ثانياً ارزش احتمال، تنها تابع يک عامل (= مقدار احتمال) نيست بلکه مى‌بايست «مقدار محتمل را نيز در نظر گرفت. مثلاً اگر احتمال سوددهى در مورد يک کار اقتصادى ٥% و در مورد کار ديگرى ١٠% باشد ولى مقدار سود محتمل در کار اول، يکهزار ريال و در کار دوم، يکصد ريال باشد کار اول، پنج مرتبه بر کار دوم، رجحان خواهد داشت با اينکه مقدار احتمال آن (٥%) نصف مقدار احتمال در کار دوم (١٠%) است.(١)

و چون منفعت احتمالى پى جويى دين، بى نهايت است هر قدر هم احتمال دستيابى به نتيجه قطعى درباره آن، ضعيف باشد باز هم ارزش تلاش در راه آن، بيش از ارزش تلاش در هر راهى است که نتيجه محدودى داشته باشد. و تنها در صورتى ترک پژوهش درباره دين عقلا موجه است که انسان، قطع به نادرستى دين يا غيرقابل حل بودن مسائل آن داشته باشد، اما چنين قطع و اطمينانى از کجا بدست مى‌آيد؟!

پرسش

١- انگيزه انسان براى شناختن حقايق چيست؟

٢- چرا انسانها درباره همه حقايق به پژوهش نمى‌پردازند؟

٣- منظور از حس دينى چيست؟ و چه دليلى براى وجود آن آورده اند؟

٤- ضرورت پژوهش درباره اصول دين را بيان کنيد.

٥- آيا مى‌توان اميد نداشتن به حل قطعىِ مسائل دينى را عذرى براى ترک پژوهش قرار داد؟ چرا؟

__________________

١. ٥٠ = ١٠٠/٥٠٠٠ = ١٠٠/٥ × ١٠٠٠

١٠ = ١٠٠/١٠٠٠ = ١٠٠/١٠ × ١٠٠

٥ = ١٠÷٥٠

۵۱۱۳