ابليس هم طمعى در گمراه کردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا که سوگند ياد کرده که همه فرزندان آدم(ع) را گمراه کند مخلَصين را استثناء کرده است چنانکه در آيه (٨٢ و ٨٣) از سوره ص از قول وى مى‌فرمايد: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين. إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين». و بى شک، طمع نداشتن ابليس در گمراهى ايشان بخاطر مصونيّتى است که از گمراهى و آلودگى دارند و گرنه دشمنى وى شامل ايشان هم مى‌شود و در صورتى که امکان مى‌داشت هرگز دست از گمراه کردن ايشان برنمى داشت.

بنابراين، عنوان «مُخلَص» مساوى با «معصوم» خواهد بود. و هر چند دليلى بر اختصاص اين صفت به انبياء (عليهم السلام) نداريم ولى بدون ترديد، شامل ايشان هم مى‌شود، چنانکه قرآن کريم تعدادى از انبياء را از مخلصين شمرده و از جمله در آيه (٤٥ و ٤٦) از سوره ص مى‌فرمايد:

«وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصار. إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة ذِكْرَى الدّار» و در آيه (٥١) از سوره مردم مى‌فرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيّا» و نيز علت مصونيّت حضرت يوسف (ع) را که در سخت ترين شرايط لغزش، قرار گرفته بود مُخلَص بودن وى دانسته و در آيه (٢٤) سوره يوسف مى‌فرمايد:

«كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الُْمخْلَصِين».

٢- قرآن کريم، اطاعت پيامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آيه (٦٣) از سوره نساء مى‌فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّه» و اطاعت مطلق از ايشان در صورتى صحيح است که در راستاى اطاعت خدا باشد و پيروى از آنان منافاتى با اطاعت از خداى متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خداى متعال و اطاعت مطلق از کسانى که در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.

٣- قرآن کريم، مناصب الهى را اختصاص به کسانى داده است که آلوده به «ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم(ع) که منصب امامت را براى فرزندانش درخواست کرده بود

۵۱۱۳