زندگى ايشان، تنگ مى‌شود و از رنج و گرسنگى، آرزوى مرگ خواهند کرد. و رابعاً هدف اصلى آفرينش انسان، رسيدن به سعادت ابدى است و تا انسانها بوسيله مرگ، از اين جهان منتقل نشوند به آن هدف نهائى نخواهند رسيد.

٣- وجود اين همه رنجها و امراض و بلاهاى طبيعى (مانند سيل و زلزله) و گرفتاريهاى اجتماعى (مانند جنگلها و ستمها) چگونه با عدل الهى، سازگار است؟

پاسخ اينست که اولا حوادث ناگوار طبيعى، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادى است و چون خيرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نيست، و نيز پديد آمدن فسادهاى اجتماعى، لازمه مختار بودن انسان است که مقتضاى حکمت الهى مى‌باشد و در عين حال، مصالح زندگى اجتماعى، بيش از مفاسد آن است و اگر مفاسد، غالب بود انسانى در زمين باقى نمى‌ماند.

ثانياً وجود اين رنجها و گرفتاريها از يک سوى، موجب تلاش انسان براى کشف اسرار طبيعت و پديد آمدن دانشها و صنايع مختلف مى‌شود، و از سوى ديگر، دست و پنجه نرم کردن با سختيها عامل بزرگى براى رشد و شکوفايى استعدادها و ترقّى و تکامل انسانها مى‌گردد. و بالاخره، تحمل هر سختى و رنجى در اين جهان اگر به منظور صحيحى باشد پاداش بسيار ارزنده‌اى در جهان ابدى خواهد داشت و بنحو احسن، جبران خواهد شد.

٤- عذاب ابدى براى گناهان محدودى که در اين جهان، ارتکاب مى‌شود چگونه با عدل الهى، سازگار است؟

پاسخ اينست که بين اعمال نيک و بد و بين پاداش و کيفر اُخروى نوعى رابطه عليّت وجود دارد که بوسيله وحى الهى، کشف و به مردم گوشزد شده است. و همچنانکه در اين جهان، بعضى از جنايات، موجب آثار شوم طولانى مى‌شود و مثلاً کور کردن چشم خود يا ديگران در يک لحظه، انجام مى‌گيرد اما نتيجه آن، تا پايان عمر ادامه دارد، همچنين گناهان بزرگ هم داراى آثار اخروى جاويدان است و اگر کسى وسايل جبران آنها را در همين جهان (مثل توبه) فراهم نکند آثار سوء آن تا ابد، دامنگير وى خواهد شد. و همانگونه که کور ماندن انسانها تا پايان عمر بوسيله يک جنايت لحظه اى، منافاتى با عدل الهى ندارد مبتلى شدن به عذاب ابدى هم در اثر گناهان بزرگ، منافاتى با عدل الهى نخواهد داشت زيرا نتيجه عملى است که

۵۱۱۳