در اختيار انسان است و نه برانگيخته شدن آنها بوسيله عوامل بيرونى. پس جايى براى اختيار و انتخاب، باقى نمىماند.
پاسخ اينست که برانگيخته شدن ميلها زمينه را براى اراده و تصميم گيرى، فراهم مىکند نه اينکه تصميم بر انجام کارى، نتيجه جبرى برانگيخته شدن ميلها باشد بطورى که قدرت مقاومت را سلب کند. و شاهدش اينست که در بسيارى از موارد، حالت ترديد و دودلى براى انسان، دست مىدهد و تصميم گيرى، احتياج به تأمل و سنجش سود و زيان کار دارد و گاهى به دشوارى انجام مىگيرد.
٢- برحسب آنچه در علوم مختلف، ثابت شده عوامل گوناگونى از قبيل وراثت، ترشح غدد (که تحت تأثير مواد غذائى و دارويى خاصى مىباشد) و نيز عوامل محيطى و اجتماعى، در شکل گرفتن اراده انسان، مؤثر است و اختلاف رفتار انسانها تابع اختلاف اين عوامل مىباشد. چنانکه در متون دينى نيز اين مطالب کمابيش مورد تأييد، واقع شده است. بنابراين، نمىتوان افعال انسان را برخاسته از اراده آزاد وى دانست.
پاسخ اينست که پذيرفتن اختيار و اراده آزاد، به معناى نفى تأثير اين عوامل نيست بلکه بدين معنى است که با وجود همه اين عوامل، انسان مىتواند مقاومت کند و هنگام تزاحم انگيزه هاى مختلف، يکى را برگزيند.
البته قوت برخى از اين عوامل، گاهى مقاومت و گزينش کارى که در جهت خلاف آنهاست را دشوار مىسازد ولى در عوض، چنين مقاومت و گزينشى تأثير بيشترى در کمال داشته استحقاق پاداش را افزايش مىدهد چنانکه هيجانات فوق العاده و ديگر شرايط دشوار، موجب کاهش کيفر و تخفيف جرم مىگردد.
٣- شبهه ديگر جبرگرايان اينست که خداى متعال، به همه پديده هاى جهان، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهى، خطا بردار نيست. پس ناچار همه حوادث بر طبق علم ازلى الهى، واقع خواهد شد و تخلّف از آن، ممکن نيست. بنابراين جايى براى اختيار و انتخاب انسان، وجود نخواهد داشت.
پاسخ اينست که علم الهى بر هر حادثهاى آنچنان که واقع مىشود تعلق گرفته است، و افعال اختيارى انسان هم به وصف اختياريّت، براى خداى متعال، معلوم است پس اگر به