درس روش شناسی دروس خارج

جلسه ۱: روش شناسی دروس خارج

 
۱

خطبه

۲

نکاتی پیرامون درس خارج

قبل از رفتن طلبه به درس خارج، باید مقدمات اصلی فراهم شود و کتب مقدماتی مانند مکاسب، کفایه، رسائل و دروس ادبیات، قدری منطق، کلام و اطلاعات عمومی از فلسفه، با تانی و حوصله طی شده باشد. سخنان بعدی بنیانی است که روی قبل گذشته شده است و بدون پایه ریزی خوب، ساختن بنای مستحکم ممکن نیست.

گاهی با این که مقدمات خوب خوانده شده ولی آموزش با پژوهش اشتباه گرفته می شود. در فضای مجازی این انتقاد دیده می شود که چرا موضوعات نوپدید و موضوعات مورد نیاز در انقلاب بحث نمی شود، مانند فقه رسانه، فقه بهداشت و... گمان می کنند این مسائل پژوهشی باید در درس های خارج حل شود، در حالی که درس خارج، مرحله آموزش است نه مرحله پژوهش.

نکته اول: درس خارج برای طلبه تازه وارد، حکم کسی را دارد که با ابزار کار آشنا می شود. بهترین ابزار کار در اجتهاد اگر فهم روایات باشد، بهترین جا برای شروع درس خارج، مباحث عبادات مانند طهارت، صلات و حج، به خصوص طهارت است. چون ما وقتی وارد درس خارج می شویم باید جایی برویم که نصوص زیاد است تا بتوانیم جمع بین نصوص و فهم نصوص را تمرین کنیم، آن در طهارت و صلات است.

اگر کسی توانست با متون روایی کار کند و درایه و فقه الحدیث و سند روایت را بتواند پیش ببرد، برای وارد شدن به مرحله پژوهش آزموده می شود.

پیشنهاد اول من به همه برادرانی که می خواهند به درس خارج بروند این است که ابتدا با عبادات شروع کنند، چند سالی صلات و طهارت بخوانند و بعد وارد معاملات و سیاسات شوند و پژوهش هم باید کنارش باشد.

پیشنهاد دوم، نوشتن تقریرات به زبان علمی و عربی می باشد، به طوری که بعد 5 سال، 10 سال یک دوره تقریرات خوب از درس استاد داشته باشید. در فقه بعضی از مسائل ضروری هستند و هیچ مسئله غیر ضروری که حل شده و تمام شده باشد نیست و هر کسی خودش باید اجتهاد کند.

نکته دوم: التزام جدی به مباحثه است. عمر مباحثه باید بیش از طول تحصیل طلبه باشد، شما 10 سال درس خارج می روید، اما 20 سال مباحثه ادامه پیدا می کند و مباحثه هست که بخشی از کار تحقیقی در آن صورت می گیرد.

نکته سوم: اگر غرض این است که متجهد پرورش دهیم، معتقدم آنچه در تحصیل این غرض نقش تام و محوری دارد، تدریس است؛ یعنی طلبه ای که درس خارج می رود، باید کنارش حداقل یک تدریس حوزوی داشته باشد. مع الاسف زمنیه تدریس آزاد در حوزه های علمیه ایران محدود شد که به معنای انهدام علمی است.

بهترین امتحان برای کسی که می خواهد تدریس کند، حوزه آزاد است. وقتی مثلا 30 درس لمعه تشکیل شد، طلبه ای که شرکت می کند، عقل دارد، اگرچه شاید بتوان چند روز سرش کلاه بگذاریم و درس درست نگوییم، اما برای مدت طولانی نمی توان سر جمعیت متعدد را کلاه گذاشت.

بدین ترتیب یک مبارزه علمی پویا و فعال در حوزه شکل می گیرد و هر کسی برای تأمین حوزه درسی بهتر مجبور است بهتر مطالعه کند و درس بگیرد.

نکته چهارم: عامل مهم دیگر، شرکت در یک درس خارج خوب است که شما را با کلام قدماء به معنای عامش نه به معنای فقهی بیشتر آشنا کند. مثلا مراجعه به مختصر به منتهی به تذکره به معتبر به حدائق و جامع المقاصد و جواهر، در روزهای اول سخت است ولی عادت می کنید و با تراث علمی مرتبط می شوید. درسی که محتوایش طوری نباشد که طلبه به کتب مختلف سر بزند، درسی ناقص است. یک کتاب یا یک استاد و فقط یک شیخ از مشایخ بزرگ آدم را به همه جا نمی رساند.

نکته پنجم: نسبت به رجال؛ علم رجال علم شریفی است، اما مهمتر از آن کتابشناسی است. از همان اول به این فکر باشید که از راه های متقن علمی، میزان اعتبار یک کتاب برایتان معلوم شود. مثلاً آیا می توان گفت کافی شریف کمتر از روایت ثقه است چون به هرچه در کافی است، عمل می شود؟ در روایت ثقه گفته می شود در صورت عدم معارض و عدم اعراض مشهور و اگر خلاف چهارچوب کلی مذهب نباشد، حجت است و در این صورت در سند دغدغه نمی شود. حال آیا می توان گفت روایات کافی این گونه است؟

فایده این است که شما در کنار علم شریف رجال، علمی یاد می گیرید فوق رجال؛ چراکه ممکن است روایتی از طریق رجالی تضعیف شود اما از این طریق به عده ای از روایات عمل می شود که باید کامل مورد توجه قرار بگیرد. در درس خارج از روز اول، باید حواستان باشد که سراغ تهذیب و استبصار بروید هرگز به وسائل الشیعه با بزرگی آن اکتفا نکنید.

خیلی از جاهایی که ما می گوئیم جمع تبرعی، علما راحت به این روایات عمل می کرده اند چرا؟ اینها از ارکان اجتهاد برای طلبه است که می تواند مبنای کرسی های نظریه پردازی در ضمن درس خارج قرار بگیرد.

نکته ششم: انس گرفتن با کتب شرح روایی است. اگر طلبه گمان کند بدون روضه المتقین و بدون مراة العقول و بدون کتب مجلسیین که شرح روایت است و بدون کتاب شریف فیض و... به جایی می رسد، اشتباه می کند و اینها باید دم دست طلبه باشد که این یک روش برای ایجاد ارتباط با تراث است.

این نکات یک جعبه آچار است و هر کدام جایی بدرد می خورد. همان قدماء هم مانند شیخ در تهذیب و استبصار گاهی روایت را بخاطر ضعف سند کنار می گذاشتند، پس همین رویه ای که بعدی ها دارند هم قدماء داشتند منتهی چون نزدیک به عصر معصوم بودند جعبه آچار دستشان بودند و حق داشتند، گاهی اوقات با فاصله گرفتن از زمان صدور، یک سیطره علمی جدید می آید که بعضی خوب و بعضی بد است و هر کدامش یک جایی بدرد می خورد.

نکته هفتم: یک علم دیگر است به نام کتابشناسی. مثلاً کتاب سعد بن عبدالله، کتابی بوده که بین اصحاب مورد قبول بوده، یعنی اینها با اطلاعاتی که از منشای معصوم و جو حاکم بر جامعه شیعه به طور عام و جامعه علمی شیعه به طور خاص داشتند، می فهمیدند این کتاب امین است در حالی که امروز نگاه می کنید و می گویید فلان راوی مجهول و ضعیف است. اینهایی که می گویم چیزی غیر از وثوق خبری یا مخبری است که در علم رجال مطرح می باشد. آن یک مسئله در علم رجال است و این علم کتابشناسی.

چگونه بوده است؟

یکی از کتابهایی که در رابطه با اشعثیات در جامعه شیعه خوب است، کتاب خاتمه مستدرک است که به همه طلبه های جوان نوصیه می کنم از اول درس خارج هفته ای دو سه ساعت مباحثه کنند.

نکته هشتم: در بحث اصول هم باید گفت ضمن اینکه تطورات اصول زیاد بوده، اما همه را باید توجه داشته باشد و فقط به یک نفر بسنده نکند.

ما در آموزش، نوآور صرف نیستیم و سوار بر گرده پیشنیان هستیم و از نربان علم آنها بالا می رویم، نمی شود پا روی پله دهم گذاشت قبل از طی پله های قبل.