درس مکاسب محرمه

جلسه ۵: مقدمه ۵

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

بحث ما در تحف العقول است که فردی از امام صادق سوال کردم معایش عباد، چند چیز است؟

حضرت در جواب فرمودند معایش ۴ چیز است: ولایت، تجارت، صناعت، اجاره.

ولایت یعنی، بعضی از مردم از طریق حکومت کردن بر مردم، امرار معاش می‌کند و مقداری از بیت المال بر می‌دارد تا امرار معاش می‌کند. و حضرت فرمودند حکومت کردن گاهی حلال است و گاهی حرام است.

۳

توضیح و اما تفسیر التجارات

دومین از معایش عباد: تجارت

معنای تجارت: خرید و فروش

تجارت بر دو نوع است:

نوع اول: تجارت حلال

نوع دوم: تجارت حرام

حضرت نسبت به تجارت حلال، دو قانون را ذکر می‌کنند:

قانون اول: هر چه که قوام امور فاقد مفسده عباد به آن است، خرید و فروش آن حلال است. مثلا یکی از امور مردم، امور عبادی است و یکی از آنها نماز خواندن است و قوام نماز خواندن، به غذا است، پس خرید و فروش غذا حلال می‌باشد.

مثال مقابل: خرید و فروش تریاک، دارای مفسده است برای تریاک کشیدن که حرام است.

قانون دوم: هر چه که از یک جهتی از جهات مصلحت دارد، خرید و فروش آن حلال است اگرچه قوام زندگی مردم به آن نباشد. مثل خرید و فروش ماشین که از جهت ساده شدن نقل و انتقال، مصلحت دارد و قوام زندگی هم به ماشین نیست، پس خرید و فروش ماشین حلال است.

۴

تطبیق مورد دوم معایش

وأمّا تفسير (میرزای شیرازی: تفسیر در اینجا به معنای جدا کردن) التجارات (بیع و شراء) في جميع البيوع (بیع صرف، سلم و...) و (عطف بر التجارات است) وجوه (عناوین) الحلال من (من تبعیض است و صفت یا حال برای وجوه الحلال است) وجه (عنوان) التجارات «التي (صفت وجوه الحلال است) يجوز للبائع أن (فاعل یجوز است: بیعُه) يبيع (ضمیر عائد به موضول که بها باشد حذف شده) ممّا (متعلق به تفسیر- عناوین حرام) لا يجوز (عناوین حرام) له (بایع)، و (واو استیناف است) كذلك (مثل جدا کردن عنوان بیع حلال از عنوان بیع حرام در بیع بود) المشتري (جدا کرد عنوان شراء حلال از عنوان شراع حرام در مشتری) الذي (صفت برای محذوف «وجه حلال از شراء») يجوز له (مشتری) شراؤه (مشتری) (عائد صله حذف شده که «به» بوده و به عنوان حلال بر می‌گردد) ممّا (متعلق به تفسیر محذوف - منظور از ما عنوان حرام) لا يجوز (عنوان حرام):

۵

تطبیق قوانین بیع و شراء حلال

فكلّ (جواب اما در سه خط قبل) مأمور به (اعم از این امر وجوبی باشد یا استحبابی باشد) ممّا (امر شده به آن) هو غِذاء (خوردن غذا) للعباد و (عطف بر هو غذاء است و عطف خاص بر عام است) قوامهم (مبتدا است) به (خبر قوامهم است) في (متعلق قوام است) أُمورهم (عباد) في (صفت یا حال برای امورهم است) وجوه (در جهت) الصلاح الذي (صفت برای «ما - چیزهایی که قوام مردم به آنها است» است) لا يقيمهم (عباد را) غيره (ما) ممّا يأكلون ويشربون ويلبسون وينكحون (مثل خریدن کنیزی که محرم نیست به قصد نکاح و بقاء نسل)

معذّب فاعل ذلك على قليل من فعله أو كثير ؛ لأنّ كلّ شي‌ءٍ من جهة المعونة له ، معصية كبيرة من الكبائر.

وذلك أنّ في ولاية الوالي الجائر دروس الحقّ كلِّه ، وإحياء الباطل كلِّه ، وإظهار الظلم والجور والفساد ، وإبطال الكتب ، وقتل الأنبياء ، وهدم المساجد ، وتبديل سنّة الله وشرائعه ، فلذلك حرم العمل معهم ومعونتهم ، والكسب معهم إلاّ بجهة الضرورة نظير الضرورة إلى الدم والميتة.

تفسير التجاراب

وأمّا تفسير التجارات في جميع البيوع ووجوه الحلال من وجه التجارات التي يجوز للبائع أن يبيع ممّا لا يجوز له ، وكذلك المشتري الذي يجوز له شراؤه ممّا لا يجوز :

الحال من البيع

فكلّ مأمور به ممّا هو غذاء للعباد وقوامهم به في أُمورهم في وجوه الصلاح الذي لا يقيمهم غيره ممّا يأكلون ويشربون ويلبسون وينكحون ويملكون ويستعملون من جميع المنافع التي لا يقيمهم غيرها ، وكلّ شي‌ءٍ يكون لهم فيه الصلاح من جهة من الجهات ، فهذا كلّه حلال بيعه وشراؤه وإمساكه واستعماله وهبته وعاريته.

الحرام من البيع

وأمّا وجوه الحرام من البيع والشراء : فكلّ أمرٍ يكون فيه الفساد ممّا هو منهيّ عنه من جهة أكله وشربه (١) أو كسبه (٢) أو نكاحه أو مِلكه أو إمساكه أو هبته أو عاريته أو شي‌ءٍ يكون فيه وجه من وجوه

__________________

(١) في «ف» : أو شربه.

(٢) كذا في النسخ والمصادر ، ولعلّ في الأصل «لبسه» كما استظهره الشهيدي رحمه‌الله أيضاً.