درس مکاسب محرمه

جلسه ۲: مقدمه ۲

 
۱

خطبه

۲

روایت تحف العقول

مقدمه: اولین روایتی که مرحوم شیخ نقل می‌کند، روایت تحف العقول است.

اشکالات روایات:

اشکال اول (اشکال سندی): این روایت مرسله است و روایت مرسله حجت نیست.

اشکال دوم (اشکال لفظی): این روایت مشتمل بر تکرار و کثرت ضمائر و تعقیب است.

اشکال سوم (اشکال محتوایی): این روایت مشتمل بر تقسیمی است که این تقسیم:

اولا: متداخل است، مثلا صناعت در صورتی از معایش است که داخل در اجاره یا تجارت باشد.

ثانیا: حاصر نیست، یعنی این تقسیم شامل همه معایش نمی‌شود. چون این تقسیم شامل بعضی از معایش از قبیل احیاء موات نمی‌شود.

اشکال چهارم (اشکال احکامی): این روایت مشتمل بر احکامی است که احدی از فقهای شیعه و سنی به آن فتوا نداده‌اند. مثلا فروختن پوست درندگان حرام است که کسی فتوا به آن نداده‌اند.

نتیجه: در هر مسئله‌ای که دلیل دیگری به غیر از این روایت ندارد، عمل به این روایت مشکل است.

نظر استاد: اشکال اول وارد است اما سایر اشکال وارد نیست. چون کثرت ضمائر بخاطر نقل به معنا بودن است که جایز است، و همچنین متداخل نیست، چون امام می‌خواهد برای هر کدام از معایش حساب جداگانه باز می‌کند و حصر هم ندارد چون طرق معایش معروفه است و همچنین اشکال ندارد که به بعضی از آن عمل نشود.

با حفظ این مقدمه، محتوای روایت این است که امام صادق می‌فرمایند معایش عباد، بر چهار عنوان است:

عنوان اول: ولایت و حکومت؛ این عنوان بر دو نوع است:

نوع اول: ولایت و حکومت حلال، مثل حکومت والی عادل (انبیاء و ائمه) و حکومت ولات والی عادل الی من نزل.

نوع دوم: ولایت و حکومت حرام، مثل حکومت والی جائر و حکومت ولات والی جائر الی من نزل.

۳

تطبیق روایت تحف العقول

روي في الوسائل والحدائق عن الحسن بن عليٍّ بن شعبة في كتاب تحف العقول عن (متعلق به روی است) مولانا الصادق صلوات الله وسلامه عليه حيث (زمانیه است) سُئل (امام صادق) عن معايش العباد،

۴

توضیح قسمتی از روایت

معنای معاملات:

احتمال اول: مراد از معاملات، معاملات بالمعنی الاعم است.

معاملات بالمعنی الاخص به عقد و ایقاع گفته می‌شود و به هر چه که عبادت نیست، معاملات بالمعنی الاعم گفته می‌شود.

حال معایش غیر معامله، مثل دعا است.

و معایشی که معامله است و و کسب درآمد نداشته باشد، مثل نفس کشیدن است.

طبق این نظریه، من وجوه المعاملات و مما یکون لهم فیه المکاسب، صفت احترازی است.

۵

تطبیق قسمتی از روایت

فقال: «جميع (مبتدا) المعايش كلّها (معایش) من (صفت یا حال برای معایش) وجوه (عناوین) المعاملات فيما بينهم (صفت یا حال برای معاملات) ممّا (صفت یا حال برای وجوه المعاملات) يكون لهم (عباد) فيه («ما») المكاسب (کسب‌ها) أربع (خبر جمیع است) جهات، ويكون فيها (اربع جهات) حلال من جهة وحرام من جهة:

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين والصلاة والسلام على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين إلى يوم الدين.

في المكاسب

بعض الأخبار الواردة على سبيل الضابطة

وينبغي أوّلاً التيمّن بذكر بعض الأخبار الواردة على سبيل الضابطة للمكاسب ، من حيث الحلّ والحرمة ، فنقول مستعيناً بالله تعالى ـ:

روي في الوسائل (١) والحدائق (٢) عن الحسن بن عليّ بن شعبة في

__________________

(١) الوسائل ١٢ : ٥٤ ، الباب ٢ من أبواب ما يكتسب به ، وأورد قسماً منه في الحديث الأوّل من الباب الأوّل من أبواب الإجارة ، وقسماً آخر في الحديث الأوّل من الباب ٤ من أبواب النفقات ، وقسماً ثالثاً في الحديث الأوّل من الباب ٦٦ من أبواب الأطعمة المحرّمة.

(٢) الحدائق ١٨ : ٦٧.

كتاب تحف العقول (١) عن مولانا الصادق صلوات الله وسلامه عليه حيث سُئل عن‌ معايش العباد ، فقال : «جميع المعايش كلّها من وجوه المعاملات فيما بينهم ممّا يكون لهم فيه المكاسب أربع جهات ، ويكون فيها حلال من جهة وحرام من جهة :

رواية تحف العقول

فأوّل هذه الجهات الأربع (٢) الولاية ، ثمّ التجارة ، ثمّ الصناعات ، ثمّ الإجارات.

والفرض من الله تعالى على العباد في هذه المعاملات الدخول في جهات الحلال ، والعمل بذلك ، واجتناب جهات الحرام منها.

فإحدى الجهتين من الولاية : ولاية ولاة العدل الذين أمر الله بولايتهم على الناس ، والجهة الأُخرى : ولاية ولاة الجور.

وجه الحلال من الولاية ووجه الحرام منها

فوجه الحلال من الولاية ، ولاية الوالي العادل ، وولاية ولاته بجهة ما أمر به الوالي العادل بلا زيادة ونقيصة ، فالولاية له ، والعمل معه ، ومعونته ، وتقويته ، حلال محلّل.

وأمّا وجه الحرام من الولاية : فولاية الوالي الجائر ، وولاية ولاته ، فالعمل (٣) لهم ، والكسب لهم بجهة الولاية معهم (٤) حرام محرّم

__________________

(١) تحف العقول : ٣٣١ ، ولمّا كان الاختلاف بين المصادر التي نقلت الرواية كثيراً ، فلذلك لم نتعرّض له إلاّ إذا كان مهمّاً ، نعم سوف نذكر الاختلاف الموجود بين نسخ الكتاب.

وسنتّبع هذه الطريقة في سائر الروايات المنقولة في الكتاب إن شاء الله تعالى.

(٢) الأربع : لم تَرِد في «ف» ، «ن» ، «م».

(٣) في «ف» ، «خ» ، «ع» ، «ص» : والعمل لهم.

(٤) في «خ» والوسائل : والكسب معهم بجهة الولاية لهم.