درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲: مجاری اصول عملیه

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

در جلسه قبل سه مطلب بیان شد:

اول: اسامی کتاب: حجیة المظنه، رسائل، فرائد

دوم: برای فهمیدن این کتاب، دو دسته کتاب لازم است: حواشی و تقریرات

سوم: برای مکلف بعد از رجوع به ادله، سه حالت شک، ظن و قطع حاصل می‌شود.

بعد ۱۱ نکته گفتیم.

۳

بیان اول مجاری اصول عملیه

مرحوم شیخ نسبت به مجاری اصول عملیه، سه بیان دارند که بیان اول را ذکر می‌کنند بعد دو اشکال دارد و بعد بیان دوم را ذکر می‌کنند و در اول برائت، بیان سوم را بیان می‌کنند:

بیان اول: زمانی که شک در چیزی حاصل می‌شود، برای مشکوک دو صورت دارد:

صورت اول: برای مشکوک، حالت سابقه وجود دارد و شارع هم آن را لحاظ کرده است: در اینجا مجرای استصحاب است. مثلا مجتهد یقین داشته که ده دقیقه پیش طهارت داشته و الان شک دارد که طهارت دارد یا خیر، در اینجا برای مشکوک که طهارت باشد، حالت سابقه دارد و شارع هم بوسیله لا تنقض الیقین بالشک، حالت سابقه را لحاظ کرده است، در اینجا همان حالت سابقه، استصحاب می‌شود.

صورت دوم: برای مشکوک، حالت سابقه وجود ندارد (مثل وجوب دعاء عند رویة الهلال) یا اگر دارد، شارع آن را لحاظ نکرده است (مثل شک در مقتضی، مثلا فردی بیرون از مجلس شک در ثبوت خیار غبن می‌کند که حالت سابقه ثبوت دارد اما شک داریم که قابلیت و استعداد بقاء تا به حال را دارد یا خیر که شک در مقتضی است شارع حالت سابقه را لحاظ نکرده است): این صورت، دو حالت دارد:

حالت اول: احتیاط ممکن است: در این صورت، دو حالت دارد:

اول: شک در تکلیف است: در صورت، مجرای برائت است. مثلا فرد شک می‌کند که روئیت هلال واجب است یا خیر که اصالت البرائت جاری می‌شود.

دوم: شک در مکلف به است: در این صورت، مجرای احتیاط است. مثلا شک داریم در روز جمعه نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر که باید احتیاط کند.

حالت دوم: احتیاط ممکن نیست: در این صورت، مجرای تخییر است.

اشکال اول این بیان: مقدمه: شک دو حالت دارد یا در تکلیف است یا در مکلف به و در هر دو یا احتیاط ممکن است یا ممکن نیست.

مثال شک در تکلیف و احتیاط امکان دارد: نمی‌دانم هلال عند الرویه واجب است یا خیر.

مثال شک در تکلیف و احتیاط امکان ندارد: نمی‌دانم دفن منافق واجب است یا خیر.

مثال شک در مکلف به و احتیاط امکان دارد: نمی‌دانم نماز ظهر واجب است یا نماز جمعه واجب است.

مثال شک در مکلف به و احتیاط امکان ندارد: فرد نذر می‌کند اگر قبول شود، در یک ساعت معین در یک مکان معین نماز بخواند اما یادش می‌رود مکان کجا بوده.

حال در شک در تکلیف، چه احتیاط امکان داشته باشد و چه نداشته باشد، مجرای برائت است و در شک در مکلف به اگر احتیاط ممکن باشد، مجرای احتیاط است و الا مجرای تخییر است.

حال بعد مقدمه اشکال این است: اگر احتیاط ممکن نبود، مجرای تخییر است، در حالی گاهی احتیاط ممکن نیست و مجرای برائت است و آن جایی است که شک در تکلیف باشد.

اشکال دوم: طبق بیان اول، مجرای برائت در جایی است که شک در تکلیف باشد و احتیاط ممکن باشد در حالی که اگر احتیاط هم ممکن نباشد، باز هم برائت جاری است.

۴

تطبیق صورت اول مجاری اصول عملیه

وهي (اصول عملیه) منحصرة في أربعة؛ (علت اینکه مجاری اصول عملیه چهار چیز است:) لأنّ الشكّ:

إمّا أن يُلاحَظ فيه (شک) الحالة السابقة (مثل شک در رافع) أم لا.

وعلى الثاني (حالت سابقه ملحوظه ندارد): فإمّا أن يمكن الاحتياط أم لا.

وعلى الأوّل (احتیاط امکان دارد): فإمّا أن يكون (شک)، الشكّ في التكليف أو في المكلّف به.

فالأوّل (حالت سابقه ملحوظه دارد) مجرى الاستصحاب، والثاني (حالت سابقه ملحوظه ندارد و احتیاط هم امکان ندارد) مجرى التخيير، والثالث (حالت سابقه ملحوضه ندارد و احتیاط هم امکان دارد اما شک در تکلیف است) مجرى أصالة البراءة، والرابع (حالت سابقه ملحوضه ندارد و احتیاط هم امکان دارد اما شک در مکلف به است) مجرى قاعدة الاحتياط.

۵

بیان دوم مجاری اصول عملیه

بیان دوم: شک دو حالت دارد:

حالت اول: در شک حالت سابقه ملاحظه می‌شود: مجرای استصحاب است.

حالت دوم: در شک حالت سابقه ملاحظه نمی‌شود یا حالت سابقه ندارد: بر دو صورت است:

صورت اول: شک در تکلیف است: مجرای برائت است.

صورت دوم: شک در مکلف به است: بر دو قسم است:

قسم اول: احتیاط امکان دارد: مجرای احتیاط است.

قسم دوم: احتیاط امکان ندارد: مجرای تخییر است.

در اینجا دیگر دو اشکال بیان اول وارد نیست.

بیان سوم مجاری اصول عملیه در اول برائت می‌آید.

۶

تطبیق صورت دوم مجاری اصول عملیه

وبعبارة اخرى (بیان دیگر): الشكّ إمّا أن يلاحظ فيه (شک) الحالة السابقة أو لا (چه حالت سابقه ندارد و چه دارد و لحاظ نمی‌شود)، فالأوّل (حالت سابقه ملحوظه دارد) مجرى الاستصحاب، والثاني (حالت سابقه ملحوظه ندارد): إمّا أن يكون الشكّ فيه (ثانی) في التكليف أو لا (مکلف به)، فالأوّل (شک در تکلیف) مجرى أصالة البراءة، والثاني (شک در مکلف به): إمّا أن يمكن الاحتياط فيه (ثانی) أو لا، فالأوّل (احتیاط امکان دارد) مجرى قاعدة الاحتياط، والثاني (احتیاط امکان ندارد) مجرى قاعدة التخيير.

وما ذكرنا هو (ما ذکرنا) المختار في مجاري الاصول الأربعة، وقد وقع الخلاف فيها (مجاری اصول اربعه)، وتمام الكلام في كلّ واحد موكول إلى محلّه (کل واحد).

فالكلام يقع في مقاصد ثلاثة:

الأوّل: في القطع.

والثاني: في الظنّ.

والثالث: في الشكّ.

بسم الله الرحمن الرحيم

المكلّف إذا التفت إلى حكم شرعيّ

اعلم (١) : أنّ المكلّف إذا التفت إلى حكم شرعيّ ، فإمّا أن يحصل له (٢) الشكّ فيه ، أو القطع ، أو الظنّ.

فإن حصل له (٣) الشكّ ، فالمرجع فيه هي القواعد الشرعيّة الثابتة للشاكّ في مقام العمل ، وتسمّى ب «الاصول العمليّة» ، وهي منحصرة في أربعة ؛ لأنّ الشكّ :

الاصول العمليّة الأربعة ومجاريها

إمّا أن يلاحظ فيه الحالة السابقة أم لا.

وعلى الثاني : فإمّا أن يمكن الاحتياط أم لا.

وعلى الأوّل : فإمّا أن يكون الشكّ في التكليف أو في المكلّف به.

فالأوّل مجرى الاستصحاب ، والثاني (٤) مجرى التخيير ، والثالث

__________________

(١) كذا في (ت) ، (ص) و (ل) ، وفي غيرها : «فاعلم».

(٢) العبارة في (ه) هكذا : «فيحصل له إمّا الشكّ ...».

(٣) لم ترد «له» في (ل) و (م).

(٤) في نسخة بدل (ص) : «والثاني مجرى أصالة البراءة ، والثالث مجرى قاعدة الاحتياط ، والرابع مجرى قاعدة التخيير».

مجرى أصالة البراءة ، والرابع مجرى قاعدة الاحتياط.

تقرير آخر لمجاري الاصول العمليّة

وبعبارة اخرى : الشكّ إمّا أن يلاحظ فيه الحالة السابقة أو لا (١) ، فالأوّل مجرى الاستصحاب ، والثاني : إمّا أن يكون الشكّ فيه في التكليف أو لا ، فالأوّل مجرى أصالة البراءة ، والثاني : إمّا أن يمكن الاحتياط فيه أو لا ، فالأوّل مجرى قاعدة الاحتياط ، والثاني مجرى قاعدة التخيير (٢).

وما ذكرنا هو المختار في مجاري الاصول الأربعة ، وقد وقع الخلاف فيها ، وتمام الكلام في كلّ واحد موكول إلى محلّه.

مقاصد الكتاب

فالكلام يقع في مقاصد ثلاثة :

الأوّل : في القطع.

والثاني : في الظنّ.

والثالث : في الشكّ (٣).

__________________

(١) لم ترد عبارة «وعلى الثاني ـ إلى ـ السابقة أو لا» في (ه).

(٢) عبارة «وبعبارة اخرى ـ إلى ـ قاعدة التخيير» من (ر) ونسخة بدل (ص).

ووردت في (ه) أيضا مع اختلاف يسير ، ولم ترد فيها : «وبعبارة اخرى».

(٣) كذا في (ل) و (م) ، وفي (ت) ، (ر) ، (ص) ، و (ه) : «والثالث في الاصول العملية المذكورة التي هي المرجع عند الشكّ».