با جمع مؤنّث مخاطبه ، اينجا نيز در صورت موافقند و در تقدير مخالف ، زيرا كه تَرْضَيْنَ جمع ، بر وزن تَفْعَلْنَ است و تَرْضَيْنَ واحده ، در اصل تَرْضَيِينَ بوده است بر وزن تَفْعَلِينَ ، ياء متحرّك ماقبل مفتوح را قلب به الف كردند التقاىِ ساكنين شد ميانه الف وياء ، الف به التقاىِ ساكنين بيفتاد تَرْضَيْنَ شد بر وزن تَفْعَيْنَ. مستقبل مجهول : يُرْضىٰ يُرْضَيٰانِ يُرْضَوْنَ تا آخر (١).

____________________________

(١) قاعدة : بدان كه در هشت جا واجب است قلب كردن واو به ياء اول آنكه واو در طرف واقع شود يعنى در آخر و ماقبلش مكسور باشد چون رَضِىَ كه در اصل رَضِوَ بود و قَوىَ كه در اصل قَووَ بود و عَفِىَ كه در اصل عَفِوَ بود و الغٰازى و الدّاعى يا اينكه واو پيش از تاء تأنيث واقع شود كشجيّه كه در اصل شجيوه بود و اَكْسيّه كه در اصل اَكْسيوَة بوده است يا اينكه پيش از الف و نون واقع شود در كلمه اى كه بر وزن قطران باشد مثل غَريان كه در اصل غَروان بود. دوّم آنكه واو واقع شده باشد در عين الفعل مصدرى كه واو در فعل آن مصدر اعلال شده باشد و ماقبلش مكسور بود و بعد از او الف باشد مثل صيام و قيام و انقياد و اعتياد كه در اصل صوام و قوام و انقواد و اعتواد بوده اند بخلاف مِثل سواك و سِوار از براى آنكه مصدر نيستند و چنين نيست لٰادَ لاوَذَ لواذاً و جاوَرَ جواراً زيرا كه واو در فعل اين مصدرها اعلال نشده و صحيح مانده و چنين نيست حالَ حَولاً و عاد المريض عَوِداً زيرا كه بعد از واو الف نيست. سيّم آنكه واو در عين الفعل جمعى واقع شود كه لام الفعل آن جمع ، حرف صحيح باشد و ماقبل واو مكسور باشد و بعد از واو الف باشد مثل سوط و سِياط و حوض و حِياض و روض و رِياض. چهارم آنكه واو در مرتبه چهارم و يا پنجم يا ششم واقع باشد وماقبل واو مضموم نشود مثل اَعْطيت كه در اصل اعطوت بوده. پنجم آنكه واو ساكن ماقبل او مكسور باشد مثل ميزان و ميقاة كه در اصل مِوْزان ومِوْقاة بوده اند. ششم آنكه واو لام الفعل فعلى باشد بضم فاء الفعل وشرط است كه صفت باشد نه اسم مثل اِنّا زيَّنّا السّماء الدّنيا كه اصلش دُنْوا بوده است و چنين نيست جَزوى كه اسم مكانى است. هفتم آنكه واو و ياء در يك كلمه جمع شوند و سابق آنها ساكن باشد خواه سابق واو باشد مثل طىٌّ ولىٌّ كه در اصل طَوْى و لَوْى بوده و خواه ياء باشد مثل سَيّد ومَيّت كه در اصل سَيود ومَيْوت بوده اند. هشتم آنكه لام الفعل جمعى باشد كه بر وزن فُعُول است نحو عُصُوّ وعِصِىّ.

۶۳۲۱