یک. فعل مُعین فعلی است که خود دارای معنای خاصّی نیست وتنها به ما کمک می کند که ساخت های گوناگون افعال را به کار بریم :

قطار ، از دَم دَم های غروب دیروز ، ریل ها را گرفته است و… سینه خیز می رود (١)

فعل های معین پرکاربرد از این مصدرهایند : اَستن ، بودن ، باشیدن ، شدن ، گردیدن ، گشتن ، خواستن ، شایستن ، بایستن ، داشتن.

از این میان ، وظیفه پنج فعل معین مهم تر از این قرار است :

از مصدرِ خواستن : ساخت فعل مستقبل (خواهم رفت).

از مصدرِ بودن : ساخت فعل های بعید وابعد (رفته بود؛ رفته بوده است).

از مصدرِ اَستن : ساخت فعل نقلی (رفته است).

از مصدرِ شدن : ساخت فعل مجهول (بُرده می شود).

از مصدرِ باشیدن : ساخت فعل ماضی التزامی (بُرده باشم).

دو. فعل ربطی فعلی است که دارای کننده نیست ، بلکه تنها میان مُسْنَدٌاِلیه (نهاد) ومُسْنَد رابطه برقرار می کند :

مدینه ، آشفته وسرگشته شد (٢)

فعل های ربطی از این مصدرهایند : استن ، بودن ، شدن ، گشتن ، گردیدن.

نکته : بعضی از فعل ها می توانند گاه خاص ، گاه معین ، وگاه ربطی باشند؛ مانند فعلِ «است» :

ـ خاص : «یاد تو همواره با ما است» (= وجود دارد).

ـ معین : «یاد تو در هر جا ولوله برپا کرده است

ـ ربطی : «یاد تو همواره زنده است

فعل وَصْفی (وجه وصفی) گونه ای از کاربرد فعل است که در آن ، فعل به صورت صفتِ مفعولی (بن ماضی + ه) می آید ومنظور از آن ، کوتاه نویسی یا پرهیز از تکرار است. مثلاً در این جمله ، به جای خواهم رفت از فعل وصفی استفاده شده است :

فردا به حرم رفته ، دلم را صفا خواهم داد. (= فردا به حرم خواهم رفت ودلم را صفا خواهم داد.)

مهم ترین شرط برای صحّت استفاده از وجه وصفی این است که نهاد فعل وصفی با نهادِ فعل اصلی یکسان باشد. مثلاً در جمله زیر ، نهاد فعل اصلی خودِ سید احمد است ونهاد فعل وصفی چشم های او است؛ پس این جمله صحیح نیست :

__________________

١ ـ نخل های بی سر / ١٧٤.

٢ ـ بهشت ارغوان / ٢٠٥.

۳۹۱۱