کهن است وبه اثر امروز رنگ کهنگی می زند ، پسندیده نیست؛ امّا ارزش های سبک های دیروز در هنر امروز هم پسندیده ومطبوعند. مثلاً هم در شعر منوچهری ، برای وصف خورشید به تشبیه اجزای آن پرداخته می شود وهم در شعر نیما یوشیج. امّا عناصر به کار رفته در شعر نیما با عناصر موجود در شعر منوچهری متفاوت است؛ وحق هم همین است. به عبارت دیگر ، پی گرفتن این سنّت که خورشید را با ظرافت وریزپردازی وصف وتشبیه کنیم ، در ادب امروز هم پسندیده است. این ، شیوه ای نیست که اثر را کهنه وفرسوده جلوه دهد. امّا استفاده از همان واژه های کهن وهمان مشبّهٌ به ها وتعابیر ، خواننده امروز را ملول می کند. خواننده امروز اگر تعابیر کهن را در شعر ونثر کهن بنگرد ، ملول وافسرده نمی شود؛ زیرا خود را در همان حال وفضا قرار می دهد واصولاً همه عناصر دیگر نوشته کهن نیز با همین عناصر کهنه تناسب دارد. امّا از اثری امروزین ، توقّع می رود که تعابیر ونوع نگاه آن هم تازه باشد. اکنون به زاویه های نگاه منوچهری ونیما یوشیج در تشبیه ووصف خورشید بنگرید :

سر از البرز بَرزد قرص خورشید

چو خون آلود دزدی سر ز مَکمَن

به کردارِ چراغِ نیم مرده

که هر ساعت فزون گردَدْش روغن

(منوچهری)

صبحگاهان که بسته می مانَد

ماهی آبنوس در زنجیر

دُمِ طاووس پَر می افشانَد

روی این بامِ تن بِشُسته ز قیر

(نیما یوشیج)

می بینید که تصویرسازی منوچهری صرفاً مبتنی بر تجربه های حسّی او وکنجکاوی اش در نگاه به طبیعت است وهیچ انگیزه عاطفی ای را پی نمی گیرد. امّا در تصویرسازی نیما ، نگاه نو وزبان رامش ناپذیر ونیز نوعی آشنایی زدایی بدیع ، کاملاً خودنمایی می کند.

در سبک های گوناگون ، همین نوع ویژگی ها جلوه کرده اند وسبب شده اند که زبان هر دوره دارای مختصّات خود باشد ، به گونه ای که هر سبک با همان ویژگی ها زیبا جلوه کند وچنانچه ادیبی دیگر در روزگاری متفاوت بخواهد از آن ویژگی ها تقلید کند ، اثرش توفیق نیابد. مثلاً در ترجمه تاریخ طبری که از سده چهارم است ، ماجرای بارداری حضرت مریم (علیها السلام) چنین گزارش شده است :

خدای تعالی جبرئیل را به سوی وی فرستاد تا اندر آستینش بدمید وعیسی بار گرفت. امّا همین ماجرا در حبیب السِّیر که از سده دهم است ، چنین آمده است :

۳۹۱۱