باید عنایت داشت که امروزه بسیاری از واژه های عربی چنان با زبان ما آمیخته شده اند که هرگز نمی توان آنها را از خانواده فارسی جدا ساخت. گرچه لازم است که نویسنده توانا همواره برای برابریابی آماده باشد ، بیرون راندن کلمات عربی هرگز به سود زبان فارسی نیست. این حکم درباره واژگانی که با فرهنگ دینی ما پیوند خورده اند ، بیش تر صادق است؛ کلماتی همچون توحید ، تقوا ، تربیت ، ملکوت ، امر به معروف ، جهاد ، وعلم.

وبه همین جهت ، مناسب است که واژه های عربی خُنثا (= واژه هایی که بار فرهنگی ویژه ای ندارند) کم تر به کار روند وبه جای آنها از برابرهای زیباتر ودلنشین تر استفاده شود. اینک به بعضی از برابرهای چنین واژه هایی اشاره می شود : (١)

اِباء : سرپیچی نافرمانی

اِتّفاق آراء : همرایی همگان

اَحشام : چهارپایان

اِرتجاع : واپس گرایی

اَساطین : پایه ها بزرگان

استظهار : پشتگرمی

افکار عمومی : اندیشه های همگانی

اقتران : نزدیکی

امضاء : دستینه

بُحبوحه : گیر ودار

بدیهی : آشکار

تداعی معانی : همخوانی

تَساهُل : آسان گیری

تشبُّث : چنگ زدن

تشنّج تیرگی روابط : تنایش تنش

تکامل تطوُّر : فَرگَشت

جَلیس : همنشین

حُجْب : شرم آزرم

حَذاقت : چیره دستی

حسب الاَمر : به فرمان

حول وحوش : پیرامون گرداگرد

خُدعه : فریب

دائره المعارف : دانشنامه

دِرایت : آگاهی با خِرَدی

دَر حال رشد در حال توسعه : بالنده

دَیجور : تاریک

ذی حساب : آمارگر

رشد توسعه : بالیدن

رقیق القلب : نازک دل

روابط : پیوندها

زِمام : لگام دهنه

ساکن مقیم : ماندگار

سَرایت : واگیری

سَطوت : فَر وشکوه

سهل القبول : زود پذیر

شامِخ : بلند والا شُعاع : پرتو

شعاع : چرتو

صائب : راست درست

__________________

١ ـ مآخذ اصلی : فرهنگ عربی در فارسی معاصر; فارسی را از یاد نبریم.

۳۹۱۱