محدوديت شديد درآمد منصور آزارها وشكنجه ها وكشتارهاى بى رحمانه اى در حق سادات علويين روا ديد كه از بنى اميه با آن همه سنگدلى وبيباكى سرنزده بود. به دستور وى آنان را دسته دسته مى گرفتند ودر قعر زندان هاى تاريك با شكنجه وآزار به زندگى شان خاتمه مى دادند وجمعى را گردن مى زدند وگروهى را زنده زير خاك مى كردند وجمعى را در پى ساختمان ها يا ميان ديوارها گذاشته رويشان بنا مى كردند.

منصور دستور جلب امام ششم را از مدينه صادر كرد ( امام ششم پيش از آن نيز يك بار به امر سفاح خليفه عباسى به عراق وپيش از آن نيز در حضور امام پنجم به امر هشام خليفه اموى به دمشق جلب شده بود ) .

مدتى امام را زير نظر گرفتند وبارها عزم كشتن آن حضرت را نموده وهتك ها كرد ولى بالاخره اجازه مراجعه به مدينه را داده وامام به مدينه مراجعت فرمود وبقيه عمر را با تقيه شديد ونسبتاً با عزلت وگوشه نشينى برگزار مى كرد تا به دسيسه منصور مسموم وشهيد شد (١) .

منصور پس از آن كه خبر شهادت امام ششم را دريافت داشت به والى مدينه نوشت كه به عنوان تفقد بازماندگان ، به خانه امام برود ووصيت نامه آن حضرت را خواسته وبخواند وكسى را كه وصى امام معرفى شده فى المجلس گردن بزند والبته مقصود منصور از جريان اين دستور اين بود كه به مسئله امامت خاتمه دهد وزمزمه تشيع را به كلى خاموش كند ولى برخلاف توطئه وى وقتى كه والى مدينه طبق دستور ، وصيت نامه را خواند ديد امام پنج نفر را براى وصايت تعيين فرموده. خود خليفه ووالى مدينه وعبدالله افطح فرزند بزرگ وموسى فرزند كوچك آن حضرت وحميده وبه اين ترتيب تدبير منصور نقش بر آب شد (٢) .

__________________

(١) فصول المهمه ، ص ٢١٢ ؛ دلائل الامامه ، ص ١١١ واثبات الوصيه ، ص ١٤٢

(٢) اصول كافى ، ج ١ ، ص ٣١٠

۲۱۲۱