حديث سفينه وحديث ثقلين وحديث حق وحديث منزلت وحديث دعوت عشيره اقربين وغير آنها به اين معنا دلالت داشته ودارند ولى نظر به پاره اى دواعى تأويل شده وسرپوشى روى آنها گذاشته شده است.

در تأييد سخنان گذشته

آخرين روزهاى بيمارى پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله بود وجمعى از صحابه حضور داشتند آن حضرت فرمود دوات وكاغذى براى من بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه پس از من ( با رعايت آن ) هرگز گمراه نشويد بعضى از حاضرين گفتند : « اين مرد هذيان مى گويد كتاب خدا براى ما بس است » ، آن گاه هياهوى حضار بلند شد. پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : برخيزيد واز پيش من بيرون رويد ، زيرا پيش پيغمبر نبايد هياهو كنند. (١)

__________________

وهفتاد حديث از خاصه نقل است.

حديث دعوت عشيره : پيغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله خويشانش را براى صرف غذا دعوت نمود پس از تناول غذا به آنان فرمود : من كسى را سراغ ندارم كه بهتر از آنچه راكه من براى شما آورده ام براى قومش آورده باشد. خدا به من دستور داده كه شما را به سويش دعوت كنم پس كيست كه در اين امر با من كمك كند وبرادر ووصى وخليفه من در بين شما گردد ؟ تمام مردم سكوت كردند ولى على در عين حال كه از همه كوچك تر بود عرضه داشت : من وزير ويار شما مى شوم. پس پيغمبر دست بر گردن او نهاده فرمود : اين برادر ووصى وخليفه من است ، بايد از او اطاعت كنيد. پس آن جماعت از جا حركت نموده مى خنديدند وبه ابوطالب مى گفتند : محمد به تو دستور داد كه از پسرت اطاعت كنى ( تاريخ ابى الفداء ، ج ١ ، ص ١١٦ ) .

واز اين گونه احاديث زياد است از جلمه : حذيفه مى گويد : رسول خدا فرمود : اگر على را خليفه وجانشين من قرار بدهيد - وگمان نمى كنم چنين كارى را انجام بدهيد - او را راهنمايى با بصيرت خواهيد يافت كه شما را به راه راست وادار مى كند. حلية الاولياء ، ابونعيم ، ج ١ ، ص ٦٤ وكفاية الطالب ( ط نجف ، سال ١٣٥٦ ) ص ٦٧.

ابن مردويه مى گويد : پيغمبر فرمود : هر كس دوست دارد حيات ومرگش مانند من باشد وساكن بهشت گردد بعد از من دوست دار على باشد وبه اهل بيت من اقتدا كند ، زيرا آنها عترت من واز گل من آفريده شده اند وعلم وفهم من نصيب آنان گشته پس بدا به حال كسانى كه فضل آنها را تكذيب نمايند شفاعتم هرگز شامل حالشان نخواهد شد ( منتخب كنز العمال ) كه در حاشيه مسند احمد به چاپ رسيده ، ج ٥ ، ص ٩٤

(١) البدايه والنهاية ، ج ٥ ، ص ٢٢٧ ؛ شرح ابن ابى الحديد ، ج ١ ، ص ١٣٣ ؛ الكامل فى التاريخ ، ج ٢ ، ص ٢١٧ وتاريخ الرسل والملوك ، طبرى ، ج ٢ ، ص ٤٣٦

۲۱۲۱