به مكان وزمان نيست واز هر صفت حالى كه حادث باشد منزه است وهر صفتى كه حقيقتا براى وى اثبات مى شود از معناى محدوديت تعريه وتخليه شده است چنان كه مى فرمايد : ﴿ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (١)

صفات فعل

صفات - علاوه بر آنچه گذشت - با انقسام ديگرى منقسم مى شوند به صفات ذات وصفات فعل.

توضيح اين كه : صفت گاهى با خود موصوف قائم است مانند حيات وعلم وقدرت كه با شخص انسان زنده ودانا وتوانا قائم هستند وما مى توانيم انسان را به تنهايى با آنها متصف فرض كنيم اگرچه غير از وى چيز ديگر فرض نكنيم وگاهى تنها با موصوف قائم نيست وموصوف براى اين كه با آن صفت متصف شود ، نيازمند تحقق چيز ديگرى است مانند نويسندگى وسخن گويى وخواستارى ونظاير آنها.

زيرا انسان وقتى مى تواند نويسنده باشد كه دوات وقلم وكاغذ مثلا فرض شود ووقتى سخنگو مى شود كه شنونده اى فرض شود ووقتى خواستار مى شود كه خواستنى وجود داشته باشد وتنها فرض انسان در تحقق اين صفات كافى نيست.

از اين جا روشن مى شود كه صفات حقيقى خداى متعال - چنان كه گذشت - عين ذاتند ، تنها از قسم اول مى باشند واما قسم دوم كه در تحقق آنها پاى غير در ميان است وهر چه غير اوست آفريده او ودر پيدايش پس از اوست صفتى را كه با پيدايش خود به وجود مى آورد نمى شود صفت ذات وعين ذات خداى متعال گرفت.

صفاتى كه براى خداى متعال بعد از تحقق آفرينش ثابت مى شود مانند آفريدگار ، كردگار ، پروردگار ، زنده كننده ، ميراننده ، روزى دهنده ونظاير آنها عين ذات نيستند

__________________

(١) شورى ، آيه ١١

۲۱۲۱