بزرگ زردشتیان) ونسطاس رومی (عالم بزرگ نصرانی) وهمچنین علمای دیگر علم کلام را دعوت کند تا سخنان آن حضرت را بشنوند وهم آن حضرت سخنان آن ها را.

فضل بن سهل آن ها را دعوت کرد ، هنگامی که جمع شدند ، نزد مأمون آمد وگفت : همه حاضرند!.

مأمون گفت : همه آن ها داخل شوند. پس از ورود ، به همه خوش آمد گفت ، سپس افزود :

من شما را برای کار خیری دعوت کرده ام ودوست دارم با پسر عمویم که اهل مدینه است وتازه برمن وارد شده ، مناظره کنید. فردا همگی نزد من آیید واحدی از شما غیبت نکند. همه گفتند : چشم ، همه سر بر فرمانیم! وفردا صبح همگی نزد تو خواهیم آمد.

حسن بن سهل نوفلی (۱) می گوید : ما خدمت امام علی بن موسی الرضا مشغول صحبت بودیم که ناگاه یاسرِ خادم که عهده دار کارهای حضرت بود ، وارد شد وگفت مأمون به شما سلام می رساند ومی گوید برادرت به قربانت باد! اصحاب مکاتب مختلف وارباب ادیان وعلمای علم کلام از تمام فرق ومذاهب جمعند ، اگر دوست دارید قبول زحمت فرموده فردا به مجلس ما آیید وسخنان آن ها را بشنوید واگر دوست ندارید ، اصرار نمی کنم ونیز اگر مایل باشید ما به خدمت شما می آییم واین برای ما آسان است!

امام عليه‌السلام در یک گفتار کوتاه وپر معنا فرمود :

«سلام مرا به او برسان وبگو می دانم چه می خواهی؟ من ان شاءالله صبح نزد شما خواهم آمد». (۲)

نوفلی که از یاران حضرت بود ، می گوید : وقتی یاسر خادم از مجلس امام

__________________

۱ ـ با این که علمای رجال ، حسن بن سهل نوفلی را توثیق نکرده اند ، اما گفته اند : او را کتابی است خوب وکثیرالفائده (اردبیلی ، جامع الرواه ، ج ۱ ، ص ۲۲۶).

۲ ـ صدوق ، همان کتاب ، ج ۱ ، ص ۱۵۵.

۷۵۸۱