رشته های مختلف علوم ومکتب اسلام بود ، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود ، در میان محققان گفتوگو است.
۱. گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند وحق دارند که بدبین باشند ، چرا که اصل در تفسیر نگرش های سیاسی جباران بر بدبینی است می گویند : مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام عليهالسلام را در انظار مردم ، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت عليهمالسلام علاقه داشتند وعشق میورزیدند ، پایین بیاورد ، به گمان این که امام عليهالسلام تنها به مسائل ساده ای از قرآن وحدیث آشناست واز فنون علم واستدلال بی بهره است.
گروه فوق ، برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است ، استدلال می کنند. چنان که در روایتی از نوفلی ، یار نزدیک امام عليهالسلام ، می خوانیم :
سلیمان مروزی ، عالم مشهور علم کلام ، در خطه خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامی داشت وانعام فراوان داد. سپس به او گفت :
پسر عمویم علی بن موسی عليهالسلام از حجاز نزد من آمده واو علم کلام (عقاید) ودانشمندان این علم را دوست دارد ، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی الحجه) ، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیش تری از علما بوده است) نزد ما بیا وبا او به بحث ومناظره بنشنین.
سلیمان که به علم ودانش خود مغرور بود ، گفت : ای امیرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سؤال کنم ، مبادا از عهده برنیاید ومقامش پایین آید ، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت : هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی ، چرا که من می دانم تو در علم ومناظره توانا هستی!
سلیمان گفت : اکنون که چنین است مانعی ندارد ، در مجلسی از من واو