جدال با مخالفان استمداد می کردند. در زمان خلافت مهدی به علّت کثرت زنادقه ، این فکر (پیروی از منطق) بیش تر شایع شد.

طایفه برامکه نیز از پیروان رأی وقیاس بودند وطبعاً به علم توجه واشتیاق داشتند ، وبدان جهت پیش از مأمون به ترجمه کتاب های علمی مشغول شدند ودر خانه های خویش انجمن مباحثه ومناظره تشکیل دادند. ظاهراً هارون با این کار آنان موافق نبود وبرامکه از بیم وی ، تظاهر به آن عمل نمی کردند.

همین که مأمون خلیفه شد (حک ۱۹۸ ۲۱۸) اوضاع تغییر یافت. چه ؛ مأمون مرد با هوش ومطلعی بود وبه طریقه قیاس میل وافر داشت وبسیاری از کتب قدیم را که قبل از وی ترجمه شده بود ، مطالعه وبررسی کرده بود ودر نتیجه بیش از پیش به طریقه قیاس متمایل گشت وسرانجام مذهب معتزله را پذیرفته وبزرگان آن طایفه (ابی الهذیل علاف ، ابراهیم بن سیار وغیره) را به خود نزدیک ساخت ومجالس مناظره با علمای علم کلام تشکیل داد ودر مذهب اعتزال پابرجا ماند وپیروان آن طریقه را همراهی کرد. در اثر این توجه مأمون ، حرف هایی که اظهار آن (به علّت بیم از فقهای عامّه) ممکن نبود ، بی پرده در میان مردم شایع شد واز آن جمله ؛ صحبت از مخلوق بودن قرآن بود که یکی از دعاوی معتزله می باشد.

اتفاقاً مأمون پیش از رسیدن به مقام خلافت ، به آن موضوع (خلق قرآن) معتقد بود ومسلمانان می ترسیدند که مبادا مأمون خلیفه شود وآن عقیده را ترویج کند ، تا حدی که «فُضیل بن عیاض» علناً می گفت : من از خدا برای هارون طول عمر می خواهم تا از شر خلافت مأمون در امان باشم.

اما بالاخره مأمون خلیفه شد وبه پیروی از معتزله تظاهر کرد. فقهای عامه که این را دیدند ، جار وجنجال برپا کردند وچون اکثریت مسلمانان نیز برخلاف معتزله بودند ، این هیاهو برای مأمون تولید زحمت کرد. مأمون که نمی توانست از نظر خود برگردد ، از راه مناظره ومباحثه علمی وارد شد ومجالس بحث و

۷۵۸۱