بتواند آن را نادیده بگیرد.

در سال های آخر حکومت امویان در اجتماعی که با حضور گروهی از عباسیان وعلویان مانند عبدالله محض ، دو فرزندش محمد وابراهیم ، ابوجعفر منصور ، صالح بن علی ، محمد بن عبدالله (نبیره عثمان) در «ابواء» تشکیل شد ، محمد نفس زکیه به عنوان رهبر انقلاب انتخاب گردید وحاضران با او بیعت کردند ، آن گاه پدر وی عبدالله که از چهره های سیاسی محبوب آن روز وبزرگ سادات حسنی بود ، از امام صادق عليه‌السلام دعوت کرد در آن اجتماع شرکت کند ، وقتی که امام حضور یافت ، عبدالله مذاکرات ومصوبات جلسه را بازگو کرد ، امام فرمود : نکنید ، هنوز وقت این کار نرسیده است ، اگر خیال می کنی پسر تو مهدی است ، او مهدی نیست! ، واین زمان ؛ زمان قیام او نمی باشد واگر می خواهی از باب خشم برای خدا وبه منظور امر به معروف ونهی از منکر او را به قیام وانقلاب تشویق کنی ، به خدا سوگند تو را که بزرگ ما هستی ، تنها نمی گذاریم وبا پسرت بیعت می کنیم. عبدالله از این سخنان ناراحت شد وآن را ناشی از حسد پنداشت! (۱)

از طرف دیگر پیشوای ششم با آگاهی ویژه امامت ، شکست محمد را پیش بینی می کرد چنان که در پایان همان جلسه ای که به آن اشاره شد ، به عبدالله محض فرمود : پسر تو به خلافت نمی رسد وهیچ کس جز شخصی که قبای زرد به تن دارد ، اشاره به منصور به خلافت نخواهد رسید (۲). به نقل ابوالفرج اصفهانی ، در پاسخِ عبدالله ، که حضرت را به حسدورزی متهم کرد ، دست بر پشت

__________________

برای کاستن از نفوذ ومحبوبیت محمد نفس زکیه که تا حد زیادی از مهدویت سرچشمه می گرفت ، نام پسر خود را محمد گذاشت واو را ملقب به مهدی نمود وادعا کرد که مهدی پسر من است نه محمد نفس زکیه (مقاتل الطالبیین ص ۱۶۲). گویا در تعقیب همین هدف بود که یکی از وابستگان عباسیان حدیثی به این مضمون جعل کرد که پیامبر اسلام فرمود : المهدی من ولد العباس عمی : مهدی از نسل عمویم عباس خواهد بود (سیوطی ، تاریخ الخلفاء ، ص ۲۷۲).

۱ ـ مقاتل الطالبیین ، ص ۱۴۰ ۱۴۲.

۲ ـ الفخری ، ص ۱۶۵.

۷۵۸۱