نیز «ابوسلمه خلاّل» (۱) که بعدها به عنوان «وزیر آل محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم» معروف شد ، چون بعد از مرگ ابراهیم امام اوضاع را به زیان خود می دید ، برآن شد که از آنان رو گردانیده به فرزندان علی عليهالسلام بپیوندد. لذا به سه تن از بزرگان علویین : جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام وعبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب ۸ (عبدالله محض) وعمر الأشرف بن زین العابدین عليهالسلام نامه نوشت وآن را به یکی از دوستان ایشان سپرده گفت : اول نزد جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام برو ، اگر وی پذیرفت دو نامه دیگر را از میان ببر ، واگر او نپذیرفت عبدالله محض را ملاقات کن ، اگر او هم قبول نکرد ، نزد عمر رهسپار شو.
فرستاده ابوسلمه ، نخست نزد امام جعفر بن محمد عليهالسلام رفت ونامه ابوسلمه را به او تسلیم کرد. حضرت صادق عليهالسلام فرمود : مرا با ابوسلمه که شیعه وپیرو دیگران است ، چه کار؟ فرستاده ابوسلمه گفت : نامه را بخوانید ، امام به خادم خود گفت چراغ را نزدیک وی آورد ، آن گاه نامه را در آتش چراغ انداخت وآن را سوزانید! پیک پرسید : جواب آن را نمی دهی؟ امام فرمود : جوابش همین بود که دیدی!.
سپس پیک ابوسلمه نزد «عبدالله محض» رفت ونامه وی را به دستش داد. چون عبدالله نامه را خواند آن را بوسید وفوراً سوار شده نزد حضرت صادق عليهالسلام رفت وگفت : این نامه که اکنون بهوسیله یکی از شیعیان ما در خراسان رسیده از ابوسلمه است که مرا به خلافت دعوت کرده است. حضرت به عبدالله گفت : از چه وقت مردم خراسان شیعه تو شده اند؟ آیا ابومسلم را تو پیش آنان فرستاده ای؟ آیا تو احدی از آنان را می شناسی؟ در این صورت که نه تو آن ها را می شناسی ونه ایشان تو را می شناسند ، چگونه شیعه تو هستند؟ عبدالله گفت : سخن تو بدان ماند که خود در این کار نظر داری؟ امام فرمود : خدا می داند که من
__________________
۱ ـ در سبب نامیده شدن ابوسلمه به «خلال» سه وجه ذکر کرده اند. ر.ک : ابن طقطقی ، الفخری ، ص ۱۵۳۱۵۴.