سخندانان بود ، امکان داشت دانشمندان برجسته را دعوت نموده مجلس بحث ومناظره تشکیل بدهد ، ولی از آن جا که دربار خلافتِ اغلب زمام داران اموی از جمله هشام از وجود چنین دانشمندانی خالی بود وشعرا وداستان سرایان ومدیحه گویان جای رجال علم را گرفته بودند ، هشام به فکر تشکیل چنین مجلسینیفتاد ، زیرا به خوبی می دانست اگر از راه مبارزه ومناظره علمی وارد شود ، هیچ یک از درباریان او ازعهده مناظره با امام باقر عليه‌السلام برنخواهند آمد واز این جهت تصمیم گرفت از راه دیگری وارد شود که به نظرش پیروزی او مسلم بود.

آری با کمال تعجب هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازی! ترتیب داده امام عليه‌السلام را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطه شکست در مسابقه ، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام عليه‌السلام به قصر ، عده ای از درباریان را واداشت نشانه ای نصب کرده مشغول تیراندازی گردند. امام باقر عليه‌السلام وارد مجلس شد واندکی نشست. هشام رو به امام کرد وچنین گفت : آیا مایلید در مسابقه تیراندازی شرکت نمایید؟ حضرت فرمود : من دیگر پیر شده ام ووقت تیراندازیم گذشته است ، مرا معذور دار. هشام که خیال می کرد فرصت خوبی به دست آورده وامام باقر عليه‌السلام را در دو قدمی شکست قرار داده است ، اصرار وپافشاری کرد ووی را سوگند داد وهم زمان ، به یکی از بزرگان بنی امیه اشاره کرد که تیر وکمان خود را به آن حضرت بدهد. امام عليه‌السلام دست برد وکمان را گرفت وتیری در چلّه کمان نهاد ونشانه گیری کرد وتیر را درست به قلب هدف زد! آن گاه تیر دوم را به کمان گذاشت ورها کرد واین بار تیر در چوبه تیر قبلی نشست وآن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد وبه همین ترتیب نُه تیر پرتاب نمود که هرکدام به چوبه تیر قبلی خورد!

این عمل شگفت انگیز ، حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار داده اعجاب وتحسین همه را برانگیخت. هشام که حساب هایش غلط از آب در آمده

۷۵۸۱