وحی است) می فرماید : «هرگز پیامبر در گفتار خود از روی هوی وهوس سخن نمی گوید وهر چه بگوید ، طبق وحی الهی است». (۱)

از این گذشته ، خداوند صراحتاً سخنان ودستورهای پیامبر را برای مسلمانان حجت قرار داده وفرموده است : «وآن چه را پیامبر برای شما آورده بگیرید واجرا کنید واز آن چه نهی کرده خودداری کنید». (۲)

عبدالله عَمْرو از پیامبر نقل می کند که حضرت با اشاره به دو لب خود به من فرمود : «ای فرزند عمر ، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست ، جز حق چیزی از میان این دو ، بیرون نمی آید ، آن چه می گویم بنویس». (۳)

باز عبدالله بن عمرو می گوید : به رسول خدا عرض کردم : هر چه از شما می شنوم بنویسم؟ ، فرمود : بلی. عرض کردم : چه در حال خوشی وچه در حال غضب؟ ، فرمود : بلی ، من در هر دو حال ، جز حق نمی گویم. (۴)

آیا با وجود این همه دلایل وشواهد بر حجیت واهمیت حدیث ، اقدام خلیفه ، چگونه قابل توجیه بود واو با استناد به چه اموری ، دست به چنین اقدامی زد؟

در پاسخ این سؤال ها یادآوری می شود که برخی توجیهات ، در جهت مشروعیت بخشیدن به این امر توسط خود خلیفه در آن زمان مطرح شده که مقبول به نظر نمی رسد. اینک این توجیهات ونقد آن ها :

۱. نگرانی از سرگرمی مسلمانان به حدیث ومتروک شدن قرآن. این عذر از طرف خلیفه دوم مطرح گردید او گفت : قومی را به یاد آوردم که پیش از شما کتاب هایی نوشت وچنان اوقات خود را صرف آن کردند که کتاب خدا را رها ساختند ، به

__________________

۱ ـ وما ینطق عن الهَوی * إن هو إلاّ وحی یوحی. (نجم : ۳ و ۴).

۲ ـ وما اتیکم الرّسول فخذوه وما نهیکم عنه فانتهوا (حشر : ۷).

۳ ـ فاومأ إلی شفتیه فقال والّذی نفسی بیده ما یخرج ممّا بینهما الاّ حق ، فاکتب (حاکم نیشابوری ، المستدرک علی الصحیحین ، ج ۱ ، ص ۱۰۴ ور.ک : سیوطی ، تدریب الراوی ، ج ۲ ، ص ۶۲.

۴ ـ سیوطی ، تدریب الراوی ، ج ۲ ، ص ۶۲.

۷۵۸۱