«محمد بن سعد» می نویسد : آ ن روز (عاشورا) که علی بن الحسین همراه پدرش بود ، بیست وسه یا بیست وچهار سال داشت وهر کس بگوید که او در آن زمان کوچک بوده. وموی در نیاورده بوده ، بی اساس است ؛ بلکه او آن روز بیمار بود وبه همین جهت در جنگ شرکت نکرد. (۱)

«ابن سعد» همچنین گزارش می دهد که : پس از کشته شدن حسین بن علی ، شمر به سوی علی بن الحسین آمد واو بیمار بود ودر بستر خوابیده بود. شمر گفت : این را بکشید. یکی از همراهان وی گفت : سبحان الله! آیا جوانی را که بیمار است ودر جنگ هم شرکت نداشته ، بکشیم؟ در این هنگام «عمر بن سعد» در رسید وگفت : با این زنان واین بیمار کاری نداشته باشید. (۲)

«شیخ مفید» از «حمید بن مسلم» ، یکی از سپاهیان یزید ، چنین نقل می کند : (روز عاشورا) به چادر علی بن الحسین رسیدیم ، او سخت بیمار وبر بستری خوابیده بود. شمر با گروهی از پیادگان آمد ، به او گفتند :

آیا این بیمار را نمی کشی؟ من گفتم : سبحان الله! آیا کودکان را هم می کشید؟! (۳) این کودکی است وبیماری ، او را از پا در خواهد آورد ، وچندان از این سخنان گفتم تا آنان را از کشتن او باز داشتم. در این هنگام «عمر بن سعد» آمد. زنان به روی او فریاد زدند وگریستند. او به افراد خود گفت : هیچ کس از شما به خانه های این زنان داخل نشوید ومتعرض این جوان نشوید. (۴)

چنان که ملاحظه شد ، بیماری امام چهارم ، مصلحتی الهی بود که موجب حفظ حیات آن حضرت گردید وهرگز به معنای ضعف روحی وعجز و

__________________

۱ ـ الطبقات الکبری ، ج ۵ ، ص ۲۲۱.

۲ ـ الطبقات الکبری ، ص ۲۱۲ ور.ک : ابن کثیر ، البدایه والنهایه ، ج ۹ ، ص ۱۰۴.

۳ ـ احتمالاً حمید بن مسلم عمداً به منظور جلب ترحم آنان ، حضرت را (که لاغر وضعیف گشته بود) کودک نامیده است ویا بعدها چنین کاری را به خود نسبت داده است تا نزد شیعیان قدری از بارِ گناه خود بکاهد.

۴ ـ الإرشاد ، ص ۲۴۲ ور.ک : محمد بن جریر طبری ، تاریخ الأمم والملوک ، ج ۶ ، ص ۲۶۰ (حوادث سال ۶۱) ؛ اخطب خوارزمی ، مقتل الحسین ، تحقیق وتعلیق : شیخ محمد سماوی ، ج ۲ ، ص ۳۸.

۷۵۸۱