ای پسر آزادشدگان! (۱) این عدالت است که زنان ودختران وکنیزکان تو در پس پرده عزت بنشینند وتو دختران پیغمبر را اسیر کنی ، پرده حرمت آنان را بدری ، صدای آنان را در گلو خفه کنی ، ومردان بیگانه ، آنان را بر پشت شتران از این شهر به آن شهر بگردانند؟! نه کسی آن ها را پناه دهد ، نه کسی مواظب حالشان باشد ونه سرپرستی از مردانشان آنان را همراهی کند؟ مردم از این سو وآن سو برای نظاره آنان گرد آیند؟!

اما از کسی که سینه اش از بغض ما آکنده است ، جز این چه توقعی می توان داشت؟ می گویی کاش پدرانم که درجنگ بدر کشته شدند ، این جا بودند وهنگام گفتن این جمله با چوب به دندان پسر پیغمبر می زنی؟ ابداً به خیالت نمی رسد که گناهی کرده ای ورفتاری زشت مرتکب شده ای! چرا نکنی؟! تو با ریختن خون فرزندان پیغمبر وخانواده عبدالمطلب ، که ستارگان زمین بودند ، دشمنی دو خاندان را تجدید کردی. شادی مکن ، چه ؛ به زودی در پیشگاه خدا حاضر خواهی شد ، آن وقت است که آرزو می کنی کاش کور ولال بودی واین روز را نمی دیدی ، کاش نمی گفتی : پدرانم اگر در این مجلس حاضر بودند از خوشی در پوست نمی گنجیدند! خدایا ، خودت حق ما را بگیر وانتقام ما را از آن کس که به ما ستم کرد ، بستان!

به خدا پوست خود را دریدی وگوشت خود را کندی. روزی که رسول خدا وخاندان او وپاره های تن او در سایه لطف ورحمت حق قرار گیرند ، تو با خواری هرچه بیش تر پیش او خواهی ایستاد ، آن روز روزی است که خدا وعده خود را انجام خواهد داد واین ستمدیدگان را که هریک در گوشه ای به خون خود خفته اند ، گرد هم خواهد آورد ؛ او خود می گوید : «مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند ، نه ؛ آنان زنده اند واز نعمت های پروردگار خود بهره مند می باشند». اما آن کس

__________________

۱ ـ وقتی پیامبر اسلام مکه را فتح کرد ، بزرگان قریش ودر رأس آنان ابوسفیان ، جد یزید ، از گذشته خود پشیمان بودند ومی ترسیدند که پیامبر آنان را مجازات کند ، ولی حضرت به آنان فرمود : «بروید ، شما آزاد شدگانید». زینب عليها‌السلام با این بیان ، اشاره به آن عفو بزرگ جد خود در مورد جد یزید دارد.

۷۵۸۱