می کرد ، حنجره ، حنجره علی عليهالسلام وصدا ، صدای علی بود. راستی این علی است که حرف می زند یا دختر علی است؟ آری او زینب کبری بود که سخن می گفت.
احمد بن ابی طاهر معروف به «ابن طیفور» (۲۰۴.۲۸۰) در کتاب «بلاغات النساء» که مجموعه ای از سخنان بلیغ بانوان عرب واسلام ویکی از قدیمی ترین منابع است ، می نویسد :
«خدیم اسدی» (۱) می گوید : در سال شصت ویک که سال قتل حسین عليهالسلام بود ، وارد کوفه شدم. دیدم زنان کوفه گریبان چاک زده گریه می کنند وعلی بن الحسین عليهالسلام را دیدم که بیماری او را ضعیف وناتوان ساخته بود. علی بن الحسین سر بلند کرد وگفت : ای اهل کوفه بر (مظلومیت ومصیبت) ما گریه می کنید؟! پس چه کسی جز شما ما را کشت؟!
د ر این هنگام «ام کلثوم» عليهاالسلام (۲) با دست به مردم اشاره کرد که خاموش باشید! با اشاره او نفس ها در سینه ها حبس شد ، صدای زنگ شترها خاموش گشت. آن گاه شروع به سخن کرد ، من زنی با حجب وحیا را فصیح تر از او ندیده ام ، گویی از زبان علی عليهالسلام سخن می گفت ، سخنان زینب چنین بود :
«مردم کوفه! مردم مکّار خیانت کار! هرگز دیده هاتان از اشک تهی مباد! هرگز ناله هاتان از سینه بریده نگردد! شما آن زن را می مانید که چون آنچه داشت می رشت ، به یکبار رشته های خود را پاره می کرد ، نه پیمان شما را ارجی است ونه سوگند شما را اعتباری! جز لاف ، جز خودستایی ، جز در عیان مانند کنیزکان تملق گفتن ، ودر نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟ شما گیاه سبز وتر وتازه ای را می مانید که برتوده سرگینی رسته باشد ومانند گنجی هستید که گوری را بدان اندوده باشند. چه بد توشه ای
__________________
۱ ـ در کتاب «لهوف» ، راوی خطبه «بشیر بن خزیم اسدی» ذکر شده است ودر نسخه «بلاغات النساء» ، هم به صورت خدیم وهم به صورت خدام ، نقل شده است.
۲ ـ معمولاً هر جا ام کلثوم به صورت مطلق یاد شود ، مقصود زینب کبری عليهاالسلام دختر بزرگ علی عليهالسلام است