پدرانت هنوز در جاهلیت به سر می بردید وبزرگ ترین شرف وفضیلت شما ، رنج ومشقت دو سفر زمستانی وتابستانی به یمن وشام بود ، ولی خداوند در پرتو رهبری ما خاندان ، شما را از این زندگی نکبت بار نجات بخشید.

ای معاویه! یکی از سخنان تو این بود که در میان این امت ایجاد اختلاف وفتنه نکنم. من هیچ فتنه ای بزرگ تر ومهم تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم! دیگر از سخنان تو این بود که مواظب رفتار ودین خود ، وامت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله باشم. من (وقتی به وظیفه خود می اندیشم وبه دین خود وامت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله نظر می افکنم) وظیفه ای بزرگ تر از این نمی دانم که با تو بجنگم ، واین جنگ ، جهاد در راه خدا خواهد بود ، واگر (به خاطر یک رشته عذرها) از قیام برضد تو خودداری کنم از خدا طلب آمرزش می کنم (چون ممکن است آن عذرها در پیشگاه خدا پذیرفته نباشد) واز خدا می خواهم مرا به آن چه موجب رضا وخشنودی اوست ، ارشاد وهدایت کند.

ای معاویه! دیگر از سخنان تو این بود که : اگر من به تو بدی کنم ، با من بدی خواهی کرد واگر با تو دشمنی کنم ، دشمنی خواهی نمود. باید بگویم : در این جهان نیکان وصالحان همواره با دشمنی بدکاران رو به رو بوده اند ، ومن امیدوارم دشمنی تو زیانی به من نرساند وزیان بداندیشی های تو بیش از همه متوجه خودت گردد واعمال تو را نابود سازد ، پس هرقدر می توانی دشمنی کن!.

ای معاویه! از خدا بترس وبدان که گناهان کوچک وبزرگت همه در پرونده خدایی ثبت شده است. این را نیز بدان که خداوند جنایات تو را که به صِرفِ ظن وگمان ، مردم را می کشی ، وبه محض اتهام ، آنان را بازداشت وگرفتار می سازی ، وکودکی شراب خوار وسگ باز را به حکومت رسانده ای ، هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد.

تو با این کار ، خود را به هلاکت افکندی ، دین خود را تباه ساختی ، و

۷۵۸۱