ای کاش جریان به همین جا خاتمه می یافت ، اما چنین نبود ، بلکه پسر سمیه را پس از برادر خواندگی ، برملت مسلمان مسلط ساختی واو نیز با اتکا به قدرت تو مسلمان ها را کشت ، دست ها وپاهایشان را قطع کرد ، وبرشاخه های نخل به دار آویخت! ای معاویه تو عرصه را چنان بر مسلمانان تنگ ساختی که گویی تو از این امت ، واین امت از تو نبوده اند!

آیا تو قاتل «حضرمی» نیستی که جرم او این بود که همین زیاد به تو اطلاع داد که «وی پیرو دین علی است» ، درحالی که دین علی همان دین پسر عمویش پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله است وبه نام همان دین است که اکنون تو بر اریکه حکومت وقدرت تکیه زده ای! واگر این دین نبود ، تو و

__________________

این فراز از نامه امام حسین عليه‌السلام ناظر به ماجرای فضاحت بار استلحاق زیاد به ابوسفیان است که در تاریخ اسلام مشهور است. اجمال قضیه این است که روزی ابوسفیان در طائف در یک خانه بدنام ، با کنیز شوهردار آلوده ای به نام «سمیّه» ارتباط نامشروع برقرار کرد. کنیز یاد شده پسری به دنیا آورد که او را «زیاد» نام نهادند. معلوم نبود که این نوزاد از صلب ابوسفیان است یا از شوهر آن کنیز به نام «عُبید». زیاد بن عُبید که بعد از سقوط بنی امیه او را «زیاد بن ابیه» نامیدند ودر عصر اموی یکی از چهار داهیه عرب ، واز سیاستمداران وصحنه گردانان سیاسی بود ، در واقع ، همان طفل دیروزی مشکوک سمیه بود! معاویه در زمان حکومتش (در سال ۴۴ هجرت) برای جذب زیاد وبهره برداری از همکاری های سیاسی او ، بدعت آشکاری انجام داد وشهودی اقامه کرد که به آن عمل نامشروع ابوسفیان گواهی دادند ومعاویه به استناد آن ادعا کرد که زیاد ، پسر ابوسفیان وبرادر وی است! در حالی که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده بود : الولد للفراش وللعاهر الحجر (حسن بن علی بن شعبه ، تحف العقول ، ص ۳۴ ؛ صدوق ، الخصال ، ج ۱ ، ص ۲۱۳ ۲۱۴ ، باب الأربعه ؛ صحیح بخاری ، تحقیق الشیخ قاسم الشماعی الرفاعی ، ج ۸ ، کتاب الفرائض ، حدیث ۱۵۹۷ ؛ صحیح مسلم بشرح النووی ، ج ۱۰ ، کتاب الرضاع ، ص ۳۷). مفهوم فقهی حدیث نبوی یاد شده این است که اگر همسر مردی یا کنیزی که مرد او را به همسری برگزیده ، نوزادی به دنیا آورد ، شرعاً نوزاد ، فرزند شوهر آن زن یا کنیز حساب می شود واحکام ارث وامثال آن مترتب می شود. واگر معلوم شود که مردی با آن زن یا کنیز زنا کرده ، در نسب نوزاد ، تأثیری ندارد وزناکار ، از این جهت نصیبی ندارد. (شرح نووی ، ج ۱۰ ، ص ۳۷ ۳۸). در مورد زیاد نیز چنین بود ، او شرعاً فرزند «عُبید» شمرده می شد واز نظر شرعی ، به علت عمل نامشروع ابوسفیان با سمیه ، هرگز فرزند او حساب نمی شد وامکان تغییر نسب وجود نداشت ، واقدام معاویه بدعت بود. وامام حسین عليه‌السلام به این بدعت معاویه معترض بود. در مورد ماجرای استلحاق زیاد به ابوسفیان ، رجوع شود به الغدیر ، ج ۱۰ ، ص ۲۱۶۲۲۷.

۷۵۸۱