زمينه پيدايش پديده بعدى را فراهم مى‌کند. پس چنين جهانى که داراى اجزاء همبسته و مرتبط مى‌باشد و نظام واحدى بر آن حکمفرماست نمى‌تواند معلول چند علت هستى بخش باشد.

و اگر فرض شود که آفريننده همه آفريدگان، يکى است و ديگران عهده دار اداره و تدبير جهان مى‌باشند چنين فرضى هم صحيح نخواهد بود زيرا هر معلولى با تمام شئون هستيش قائم به علت هستى بخش مى‌باشند و هيچ موجود مستقل ديگرى راهى براى تصرّف در آن ندارد مگر تأثير و تأثّراتى که بين معلولات يک علت، حاصل مى‌شود و همگى در حيطه قدرت و سيطره فاعل هستى بخش، قرار دارد و با اذن تکوينى او انجام مى‌گيرد. و در اين صورت، هيچکدام از آنها در حقيقت «ربّ» نخواهد بود زيرا معناى حقيقى ربّ اينست که تصرّف استقلالى در مربوب خود انجام دهد و فرض اينست که اينگونه تصرّفات و تأثيرات، استقلالى نيست بلکه همگى آنها در شعاع ربوبيّت آفريننده و با نيرويى که او مى‌دهد انجام مى‌گيرد. و فرض چنين ارباب و کارگردانانى منافاتى با توحيد در ربوبيّت ندارد چنانکه خالقيّتى هم که به اذن الهى باشد منافاتى با توحيد در خالقيت نخواهد داشت و در قرآن کريم و روايات شريفه، وجود اينگونه خلق و تدبيرهاى تطفّلى و غيراستقلالى براى بعضى از بندگان خدا ثابت شده است چنانکه درباره حضرت عيسى(ع) مى‌فرمايد:

«وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي»(١) و نيز مى‌فرمايد: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»(٢).

حاصل آنکه: توهّم امکان چند خدا براى جهان، از مقايسه خدا با علل مادى و اِعدادى برخاسته است که تعدّد آنها براى معلول واحد، اشکالى ندارد. در صورتى که علت هستى بخش را نمى‌توان به اينگونه علتها تشبيه کرد و براى هيچ معلولى نمى‌توان چند علت هستى بخش يا چند ربّ و مدبّر استقلالى فرض نمود.

بنابراين، براى دفع اين توهّم بايد از يک سوى، در معناى علت هستى بخش و ويژگيهاى اين نوع عليّت، دقت کرد تا معلوم شود که تعدّد چنين علتى براى معلول واحد، محال است، و از سوى ديگر بايد در همبستگى جهان، تأمل نمود تا روشن گردد که چنين نظام همبسته اى

__________________

١. سوره مائده، آيه ١١٠.

٢. سوره نازعات، آيه ٥.

۵۱۱۳