تسنن) نشسته بود و گروه زيادی اطرافش بودند و از او پرسشهايی می کردند، من هم در آخر جمعيت نشسته و پرسيدم ای دانشمند من اهل اين شهر نيستم اجازه می دهی سوالی مطرح کنم؟ گفت هر چه می خواهی بپرس: گفتم آيا چشم داری گفت مگر نمی بينی این چه سوالی است؟! گفتم پرسشهای من اينگونه است گفت بپرس گرچه بی فايده است آری چشم دارم گفتم با چشم چه می کنی گفت ديدنيها را می بينم و رنگ و نوع آنها را تشخيص می دهم، گفتم آيا زبان داری؟ گفت دارم پرسيدم با آن چه می کنی گفت طعم و مزه غذاها را تشخيص می دهم گفتم آيا شامه داری؟ گفت آری گفتم با آن چه می کنی گفت بوها را استشمام کرده و بوی خوب و بد را تميز می دهم گفتم آيا گوش هم داری؟ گفت آری پرسيدم با آن چه می کنی گفت صداها را می شنوم و از يکديگر تميز می دهم پرسيدم آيا غیر از اينها قلب (عقل) هم داری گفت دارم گفتم با آن چه می کنی گفت اگر ديگر اعضا و جوارح من دچار شک و ترديد شوند قلبم شک آنها را برطرف می کند (پس قلب و عقل راهنمای جوارح است) هشام می گويد: او را تاييد کردم و گفتم آری خداوند متعال برای راهنمايی اعضاء و حواس قلب را آفريده است، ای دانشمند آيا صحيح است کسی بگويد خدائيکه چشم و گوش و ديگر اعضای انسان را بدون راهنما نگذاشته است، مسلمانان را پس از رحلت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدون راهنما و پيشوا گذاشته است تا مردم گرفتار شک و ترديد و اختلاف باشند تا نابود شوند؟ آيا هيچ عقل سالمی اين مطلب را قبول می کند؟!

٢ ـ هدف آفرينش:

در قرآن آيات زيادی از اين قبيل هست هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ

۲۳۷۱